جستجو
کد : DK-235     

آبستن شدن


آبستن گشتن . آبستن گردیدن . آبستن آمدن . تمخض . حَبَل . (دهار). بار گرفتن . بار برداشتن . حامله گشتن . حمل برداشتن . بچه گرفتن . زه برداشتن .باربردار شدن ماده از نر.
  • زنده شدن و شکوفه خرد برآوردن درخت در آخر زمستان و اول بهار.