سیکی خوارنده . سیکی خواره . آنکه شراب مثلث خورد. نوشنده سیکی .
شرابخوار. باده نوش . (فرهنگ فارسی معین ):
ای پسر می گسار، نوش لب و نوش گوی
فتنه بچشم و بخشم فتنه به روی و به موی
ما سیکی خوار نیک تازه رخ و صلحجوی
تو سیکی خوار بد جنگکن و ترشروی .
منوچهری .