لغت نامه دهخدا | حاجت روا کردن

کد : DK-70495

حاجت روا کردن

اسعاف . اسئال . انجاح . نجح . حاجت روا کردن خواستن . استنجاز. استنجاح . تنجز. برآوردن نیاز کسی:
گوید که هم جلالت کعبه است قصر شاه
هر حاجتم که باشد در وی روا کنم .

مسعودسعد.

برچسب ها:
حاجت روا کردن

بازدید از صفحه اول نسخه چاپی ارسال به دوستان

اشتراک

Facebook
Twitter
Google+
Digg
Reddit
LinkedIn
StumbleUpon
Email

کلیه حقوق این سایت متعلق به آکادمی فرهنگی مولانا است و استفاده غیر قانونی از محتوای موجود پیگرد قانونی خواهد داشت.