متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
[ 211 ]
179 گفتارى است
( 323 )
در نكوهش ياران
خداى را بر قضا و قدرش كه بر جريانهاى جهان و كنشهاى انسان حاكم است سپاسگزارم ، و هم بر اين خواستش كه مرا به گروهى چون شما مبتلا ساخته است ، كه از من فرمان نمىبريد ، دعوتم را پاسخ نمىگوييد ، و با بيهودهگرى فرصتها را از دست فرو مىنهيد و چون هنگامهى كارزار پيش آيد خود را مىبازيد ، و اگر روزى بر محور رهبرى ، مردم را اتحادى فراهم آيد ، در موضع انتقاد و تخريب قرار مىگيريد و با اين همه ادعا ، در برخورد با سادهترين تنگناها و سختيها ، واپس مىنشينيد .
اى شمايى كه دشمنتان را ريشهاى نيست ، اينك كه مىتوان دو راهى مرگ و ذلتش ناميد ، در يارى من و جهاد حق طلبانهى خود ، چه را چشم داريد ؟ خداى را سوگند ، كه اگر هم اكنون روز موعود فرا رسد كه بىشك مرا فرا مىرسد درست در حالى ميان من و شما جدايى مىاندازد كه از همدميتان به ستوه آمدهام و با وجودتان احساس تنهايى مىكنم .
به خدايتان حواله مىدهم مگر نه دينى داريد كه متحدتان كند يا حميتى كه شما را برانگيزد ؟ آيا اين شگفتى آور نباشد كه معاويه مشتى اوباش ستم پيشه را فرا مىخواند ، پس بى هيچ چشمداشتى به دهشها و امكانها پيرويش مىكنند . اما من شما را كه ميراث اسلام و يادگار مردم راستين ماييد با تداركات در خور و بخششى مناسب ، فرا مىخوانم و شما در مخالفت با من به گروه بندى مىپردازيد ؟ ميان من و شما چنان ناهماهنگى است كه در خشم و خشنودى ، حتى در يك مورد ، احساسى مشترك نداريم ، و در اين اوضاع ، در آغوش كشيدن مرگ را از هر چيز ديگرى خوشتر مىدارم . عمرى را با شما به بررسى قرآن و گشودن باب برهان نشستم ، با حقايقى كه برايتان ناشناخته بود ، آشناتان كردم و لقمهى جويده به دهانتان نهادم ،
چنان كه مىبايست كور ، بينا مىشد و خفته ، بيدار اما افسوس چه نادان مردمى كه رهبرشان معاويه است و آموزگارشان فرزند نابغه