آکادمی فرهنگی مولانا
کد : MFT-176      تاریخ انتشار : ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۵ آذر
رفتن به مسجد براثا و نماز خواندن در آن
رفتن به مسجد براثا و نماز خواندن در آن

 


رفتن به مسجد براثا و نماز خواندن در آن

مطلب دوّم رفتن به مسجد شريف براثا و نماز كردن در آنست بدانكه مسجد براثا از مساجد معروفه متبرّكه است و واقع شده در بين بغداد و كاظمين در راه زوّار و غالباً از فيض آن محروم و اعتنائى به آن ندارند با همه فضايل و شرافتى كه براى او نقل شده حَمَوىّ كه از مورّخين سنه ششصد است در معجم البلدان گفته براثا محلّه اى بود در طرف بغداد در قبله كرخ و جنوبى باب محول و براى آن مسجد جامعى بوده كه شيعيان در آن نماز مى گذاشتند و خراب شده و گفته كه قبل از زمان راضى باللَّه خليفه عبّاسى شيعيان در آن مسجد جمع مى گشتند و سبّ صحابه مى نمودند راضى بالله امر كرد كه ناگهانى در آن مسجد ريختند و هركه را يافتند بگرفتند و حبس نمودند و مسجد را خراب كرد و با زمين هموار نمود شيعيان اين خبر را به اميرالامراء بغداد بحكم ماكانى رسانيدند بحكم حكم كرد به اعاده بنا و وسعت و احكام آن و نوشت در صدر آن اسم راضى باللَّه را و پيوسته آن مسجد معمور و محلّ اقامه نماز بود تا بعد از سنه چهارصد و پنجاه كه معطّل مانده تا الا ن و براثا پيش از بناى بغداد قريه اى بوده كه گمان مردم آنست كه على عليه السلام مرور كرده به آن در زمانى كه به مقاتله خوارج نهروان مى رفت و در جامع مذكور نماز خوانده و داخل شده در حمّامى كه در آن قريه بوده و به اين براثا منسوب است ابوشعيب براثى عابد و او اوّل كسى است كه در براثا ساكن شد در كوخى يعنى خانه اى كه از نى ساخته بود و عبادت خدا مى كرد در آن تا آنكه گذشت به كوخ او دخترى از اولاد مستوفيان كبار از ابناء روزگار كه تربيت شده بود در قصرها همينكه نظرش به ابوشعيب افتاد و حال او را ديد از آن حال خوشش آمد و جذبه ابوشعيب او را كشيد به حدّى كه اسير او گرديد لاجرم نزد آن عابد زاهد آمد و گفت من اراده كرده ام كه خادم تو باشم گفت تو را قبول مى كنم به شرط اينكه از اين زِىّ و هيئت مجرّد شوى آن سعادتمند قبول نمود و از آنچه مالك بود تجرّد اختيار كرد و متلبّس شد به لباس نُسّاك ابوشعيب او را تزويج نمود همينكه آن دختر داخل كوخ شد قطعه حصيرى ديد كه ابوشعيب براى حفظ از رطوبت زمين آن را در زير بدن خود افكنده گفت من نزد تو نخواهم ماند مگر وقتى كه اين قطعه حصير را از زير خود دور افكنى زيرا كه از تو شنيدم كه مى گفتى زمين مى گويد ((يَابْنَ آدَمَ تَجْعَلُ بَيْنى وَبَيْنَكَ حِجابا وَاَنْتَ غَدا فى بَطْنى )) يعنى اى پسر آدم مابين من و خود حجاب قرار مى دهى و حال آنكه فردا در شكم من خواهى بود پس ابوشعيب آن حصير را دور افكند و آن دختر چند سالى نزد او مكث نمود و با هم به نيكوتر وجهى عبادت مى كردند تا هر دو وفات نمودند.

مؤ لّف گويد كه ما در كتاب هديّة الزّايرين جمله اى از روايات كه در فضيلت اين مسجد شريف است ذكر كرديم و گفتيم كه از مجموع اين اخبار چند فضيلت براى اين مسجد معلوم مى شود كه اگر هركدام از آن در هر مسجدى باشد سزاوار است كه انسان شَدِّ رِحال نمايد و طَىِّ منازل كند تا به فيض نماز و دعاى در آن مستفيض و متبرّك شود :

اوّل مقرّر نمودن حق تعالى كه در آن زمين فرود نيايد رئيسى با لشكرش جز پيغمبر يا وصىّ او

دويّم آنكه خانه حضرت مريم است

سيّم آنكه زمين حضرت عيسى عليه السلام است .

چهارم بودن چشمه در آنجا كه براى مريم ظاهر شده .

پنجم ظاهر كردن حضرت اميرعليه السلام آن چشمه را به اعجاز خود .

ششم بودن سنگ سفيد متبرّك كه مريم حضرت عيسى را بر آن گذاشته در آنجا .

هفتم بيرون آوردن حضرت آن سنگ را از آنجا به اعجاز و نصب نمودن آن را به سمت قبله و نماز كردن به سوى آن .

هشتم نماز كردن حضرت اميرالمؤمنين و دو نوباوه او حضرت مجتبى و سيّد الشّهداءعليهم السلام در آنجا .

نهم توقّف حضرت در آنجا چهار روز بجهت شرافت مكان و مقدّس بودن زمين آن .

دهم نماز كردن پيغمبران خصوص حضرت خليل الرّحمن عليه السلام درآنجا .

يازدهم بودن قبر پيغمبرى در آنجا و شايد آن پيغمبر حضرت يوشع باشد كه شيخ مرحوم فرموده كه قبرش در خارج كاظمين در قبلى مسجد براثا است .

دوازدهم برگشتن آفتاب براى حضرت اميرعليه السلام در آنجا

و با اين شرافت و فضايل و بروز آيات الهيّه و معاجز حيدريّه در آن معلوم نيست از هزار نفر زائر يكى آنجا برود با آنكه در سر راهشان است و مكرّر از آنجا مى گذرند و اگر اتّفاقا كسى بخواهد درك آن فيضها را نمايد چون به آنجا رسد و ببيند در مسجد بسته است از دادن جزئى پولى به جهت بازكردن دَرِ آن مضايقه كند و خود را از اين همه فيوضات عظيمه محروم نمايد و حال آنكه گاه شود براى محض تماشاى بغداد و عمارات جبّارين در آن مصرفها كند چه رسد به مصارف عظيمه قيمت فضول معاش و امتعه نحسه نجسه يهوديان آن كه گرفتن آن از متمّمات زيارت غالب از زوّار است واللَّه المستعان .