متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
96 سخنى از آن حضرت ( ع )
اگر خداوند ستمگر را روزى چند مهلت دهد ، هرگز بازخواستش را فرو نگذارد ،
بلكه همواره بر گذرگاه در كمين اوست و گلويش را چنان بفشارد كه از فرودادن آب دهان هم عاجز آيد .
آگاه باشيد ، سوگند به كسى كه جان من در قبضه قدرت اوست ، كه اين قوم بر شما غلبه خواهند كرد ، نه از آن جهت كه از شما بر حقترند ، بلكه از آن روى كه در يارى فرمانرواى خود ، با آنكه بر باطل است ، شتاب مىورزند و شما در اجراى فرمان من ، با آنكه بر حقم ، درنگ مىكنيد . مردم از ستم فرمانروايان خود بيمناكاند و من از ستم رعيت خويش در هراسم . شما را به جهاد برانگيختم ، از جاى نجنبيديد ،
خواستم سخن خود به گوش شما برسانم ، نشنيديد ، در نهان و آشكارا دعوتتان كردم ،
[ 215 ]
پاسخم نداديد ، اندرزتان دادم نپذيرفتيد . حاضرانى هستيد به مثابه غايبان و بندگانى هستيد چون خداوندان . سخنان حكمتآميز بر شما خواندم از آن رميديد . به اندرزهاى نيكو پندتان دادم هر يك از سويى پراكنده شديد . شما را به جهاد با تبهكاران فرا مىخوانم ، هنوز سخنم به پايان نرسيده ، مىبينم هركس كه به سويى رفته است ، آنسان كه قوم « سبا » پراكنده شدند . به جايگاههاى خود باز مىگرديد و يكديگر را به اندرزهاى خود مىفريبيد . هر بامداد شما را همانند چوب كجى راست مىكنم و شب هنگام خميده چون پشت كمان نزد من باز مىگرديد . راست كننده به ستوه آمده و ، كار بر آنچه راست مىكند دشوار گرديده .
اى كسانى كه به تن حاضريد و به خرد غايب ، هر يك از شما را عقيدتى ديگر است . فرمانروايانتان گرفتار شمايند . فرمانرواى شما ، خدا را اطاعت مىكند و شما نافرمانيش مىنماييد و فرمانرواى آنان ( 1 ) خدا را نافرمانى مىكند و ايشان سر بر خط فرمانش دارند . دلم مىخواهد معاويه با من معاملتى كند چون صرافى كه به دينار و درهم . دو تن از شما را از من بستاند و يك تن از مردان خود را به من دهد .
اى مردم كوفه ، به سه چيز كه در شما هست و دو چيز كه در شما نيست ، گرفتار شما شدهام . اما آن سه چيز : با آنكه گوش داريد ، كريد و با آنكه زبان داريد ، گنگيد و با آنكه چشم داريد ، كوريد . و اما آن دو : نه در رويارويى با دشمن ، آزادگانى صديق هستيد و نه به هنگام بلا يارانى درخور اعتماد . دستهايتان پر خاك باد ، همانند اشترانى هستيد بىساربان ، كه هرگاه از يك سو گرد آورده شوند ، از ديگر سو پراكنده گردند . سوگند به خدا ، گمان آن دارم كه چون جنگ سخت شود و آتش پيكار افروخته گردد ، از گرد پسر ابو طالب پراكنده شويد ، آنسان كه زن به هنگام زادن رانها از هم گشايد . در حالى كه ، من از جانب پروردگارم حجتى و گواهى دارم و به راه روشن پيامبرم گام مىزنم . راه من راهى روشن است . آن را گام به گام مىپيمايم و چشم از راه بر نمىگيرم تا به ورطه باطل نيفتم .
به خاندان پيامبرتان بنگريد و به آن سو رويد كه آنان مىروند و پاى به جاى پاى آنان نهيد ، كه هيچگاه شما را از طريق هدايت منحرف نكنند و به هلاكت نسپارند . اگر
[ 217 ]
نشستند ، بنشينيد و اگر برخاستند ، برخيزيد . بر آنان پيشى مگيريد كه گمراه شويد و از آنان واپس نمانيد كه هلاك گرديد . من اصحاب محمد ( صلى اللّه عليه و آله ) را ديدهام . در ميان شما نمىبينم كسى را كه همانند ايشان باشد . آنان روزها ژوليده موى و غبارآلود بودند و شبها يا در سجده بودند يا در قيام . گاه چهره بر زمين مىسودند و گاه پيشانى . چون سخن معادشان به گوش مىرسيد ، گويى پاى بر سر آتش دارند .
ميان دو چشمانشان در اثر سجدههاى طولانى چون زانوان بز پينه بسته بود . چون خدا را ياد مىكردند ، سرشك ديدگانشان گريبانهايشان را تر مىكرد و از بيم عذاب و اميد ثواب بر خود مىلرزيدند ، آنسان كه درخت در روز بادناك مىلرزد .