جستجو

و من خطبة له ع و فيها

متن ترجمه آیتی ترجمه شهیدی ترجمه معادیخواه تفسیر منهاج البرائه خویی تفسیر ابن ابی الحدید تفسیر ابن میثم

( 147 ) 92 گفتارى است از آن حضرت اما بعد ، اى مردم ، اين تنها من بودم كه چشم اين فتنه را از حدقه بيرون كشيدم . و جز من هيچ كس را جرات چنين برخوردى نبود ، آن گاه كه امواج سياهيهايش بالا گرفت و هارى آن سخت شد . پس تا مرا از دست نداده‏ايد تمامى پرسشهاتان را با من در ميان بگذاريد . به حق خدايى سوگند كه جانم در دست او است ، اگر از امروز تا قيامت و از گروههايى كه صدها تن را هدايت مى‏كنند و صدها تن را گمراه از من بپرسيد ، از تمامى ريزه‏كاريها همانند دعوت‏گر ، جلودار ، به [ 104 ] پيش راننده ، نقطه‏ى فرود سواران و بارانداز آنان ، و آنهايى كه به قتل مى‏رسند و كسانى كه به مرگ طبيعى مى‏ميرند به كمال آگاهتان خواهم ساخت . اما اگر از دستم بدهيد ، در هنگامه‏ى جريانهاى ناخوشايند و مشكلات سهمگين ، بسيارى از پرسش گران به دام مى‏افتند و بسيارى از پاسخگويان به كارشان در مى‏مانند . و آن ، هنگامى است كه جنگ و ستيزتان اوج مى‏گيرد و به پيكارى خونين مبدل مى‏شود . دنيا در تنگناهاى سختتان قرار مى‏دهد و دوران گرفتاريتان به درازا مى‏كشد تا سرانجام خداوند فتح و پيروزى را به روى نيكان بازمانده‏تان در بگشايد . ( 148 ) آرى ، داستان فتنه‏ها چنين است ، چون روى مى‏آورند ، فضا را به شبهه مى‏آلايند ، اما چون پشت مى‏كنند ، سخت آگاهى بخش‏اند . به هنگام روى آوردن ناشناخته‏اند ، اما به گاه رفتن ، شناخته شده‏اند . هجومشان ، گردبادى كور را مى‏ماند كه به شهرى فرود مى‏آيد و شهرى ديگر را ناديده مى‏گيرد . هشداريد ، كه از ديدگاه من ، هول انگيزترين فتنه‏هاى تاريختان ، فتنه‏ى امويان است ، چرا كه فتنه‏اى كور و ظلمت زا است ، با قلمروى فراگير و ويژگيهايى خاص خود . در آن فضا ، هر كه صاحب بينشى باشد ، به دام مى‏افتد . تنها كسانى شايد در امان بمانند كه بينشى ندارند . به خدا سوگند ، از پس من ، بنى اميه را زمامدارانى بسيار بد ، خواهيد يافت ، ماننده‏ى اشترى خشن و چموش ، كه با دندان مى‏گزد ، با دست سر مى‏كوبد و با پا لگدكوب مى‏كند ، و از قطره‏اى شير نيز دريغ مى‏ورزد . سلطه‏ى آنان بر شما چندان بپايد ، تا تنها كسانى از شما بر جاى مانند كه آنان را سودمند باشند يا زيانى بديشان نرسانند . و نيز از بلاى سلطه‏ى آنان نرهيد تا يارى خواستن هر يكتان از آنان ، درست همانند درخواست برده‏اى از ارباب و تابعى از متبوع خويش باشد . بارى ، فتنه‏ى امويان ، با هياتى زشت و هولناك و همانند پاره ابرهاى سياهى برخاسته از منجلاب جاهليت ، فراتان خواهد گرفت ، چنان كه نه روشناى برجى سوسو زند ، و نه پرچمى به چشم آيد . تنها ما اهل بيت پيامبر از آن رهايى يابيم و دامن به تبليغاتش نيالاييم . ( با اين همه ، سرانجام ) خداوند گشايشى پديد مى‏آورد و چنان حكومتى را به نيروى كسانى بر مى‏اندازد كه ، چون گوسپندان ، پوست از تنشان فرو مى‏كشند ، با خشونتى تمام از صحنه بيرونشان مى‏افكنند و به خاك سياهشان مى‏نشانند و شرنگ شكست را ، جام از پى جام ، به كامشان مى‏ريزند . جز شمشير خوراكشان نمى‏دهند و جز ترس تن پوشيشان نمى‏بخشند . آن روز ، آرزوى قريش همه اين است كه به بهاى دنيا و ارزشهاى آن ، براى زمانى كوتاه حتى چندان زمانى كه قربانى كردن شترى را بايد مرا بيابد و ببيند ، تا از آنان تمامى چيزى را بپذيرم كه امروز اندكى از آن را مى‏جويم و از من دريغ مى‏كنند .