متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
93
و از خطبههاى آن حضرت است
امّا بعد ، اى مردم من فتنه را نشاندم 1 و كسى جز من دليرى اين كار را نداشت ، از آن پس كه موج تاريكى آن برخاسته بود ، و گزند همه جا را فرا گرفته .
از من بپرسيد ، پيش از آنكه مرا نيابيد . بدان كس كه جانم به دست اوست ، نمىپرسيد از چيزى كه ميان شما تا روز قيامت است ، و نه از گروهى كه صد تن را به راه راست مىخواند و صد را 2 موجب ضلالت است ، جز آنكه شما را از آن آگاه مىكنم : از آن كه مردم را بدان مىخواند ، و آن كه رهبرىشان مىكند ، و آن كه آنان را مىراند ، و آنجا كه فرود آيند ، و آنجا كه بار گشايند ، و آن كه كشته شود از آنان ، و آن كه بميرد از ايشان ، و اگر مرا از دست داديد ، و در كارهاى ناپسند و دشواريهاى ناخوشايند در افتاديد ، بسيارى از پرسندگان از دهشت خاموش شوند ، و سر در پيش افكنند ، و بسيارى از پرسيدگان در پاسخ كاهلى كنند ، و اين هنگامى است كه پيكار ميان شما دراز و فراگير شود و سختى آن آشكار ، و جهان بر شما تنگ گردد و زندگى دشوار . روزهاى بلاى خود را دراز شماريد . و بسيار در آن بلا عمر به سر آريد تا آنكه خدا بر مانده نيكوان ببخشايد و به روى آنان درى گشايد .
[ 86 ]
همانا ، فتنهها چون روى آورد ، باطل را به صورت حقّ آرايد ، و چون پشت كند ، حقيقت چنانكه هست نمايد . فتنهها چون روى آرد نشناسندش ، و چون بازگردد دانندش . چون بادهاى گرد گردانند ، به شهرى برسند و شهرى را واگذارند . همانا ، ترسناكترين فتنهها ، در ديده من ، فتنه فرزندان اميّه است ،
كه فتنهاى است سر در گم 3 و تار . حكومت آن بر همگان ، و آزارش دامنگير خاص از مردم ديندار . آن كه فتنه را نيك بيند و بشناسد ، آزار آن بدو رسد 4 .
و آن كه آن را نبيند از بلاى آن رهد 5 . به خدا سوگند پس از من فرزندان اميّه را ، براى خود اربابان بدى خواهيد يافت : چون ماده شتر كلانسال بدخوى كه به دست به زمين كوبد و به پا لگد زند و به دهان گاز گيرد ، و دوشيدن شيرش را نپذيرد . پيوسته با شما چنين كنند ، تا از شما كسى را به جاى نگذارند ، جز آنكه به آنان سودى رساند ، يا زيانى به ايشان باز نگرداند . و بلاى آنان چندان ماند كه يارى خواستن شما از ايشان ، چون يارى خواستن بنده باشد از خداوندگارى كه او را پرورده ، يا همراهى آنكه همراهى او را پذيرفته 6 .
بلاى آنان بر سرتان آيد ، با چهرهاى زشت و ترسآور ، و ظلمتى با تاريكى عصر جاهليت برابر . نه نور هدايتى در آن آشكار ، و نه نشانى در آن پديدار .
ما اهل بيت از آن فتنه در امانيم ، و مردم را بدان نمىخوانيم . سپس خدا آن فتنه را براندازد چنانكه سلاّخى پوست را از تن گوسفند جدا سازد ، به دست كسى كه آنان را خوار و ذليل گرداند 7 و به راهى كه نخواهند براند ، و جام لبالب بلا را بديشان خوراند . عطايى جز شمشير به آنان نبخشد ، و خلعتى جز ترس و بيم بر تنشان نپوشد . در اين هنگام قريش دوست دارد دنيا را با آنچه در آن هست بدهد ، و زمانى كوتاه 8 مرا ببيند ، تا آنچه امروز برخى از آن را مىخواهم و به من نمىدهند 9 يكجا تسليم نمايد .