جستجو

و في حديثه ع

متن ترجمه آیتی ترجمه شهیدی ترجمه معادیخواه تفسیر ابن ابی الحدید تفسیر ابن میثم

إِذَا بَلَغَ اَلنِّسَاءُ نَصَّ اَلْحِقَاقِ فَالْعَصَبَةُ أَوْلَى « هر گاه زنان به حد كمال رسيدند ، خويشاوندان پدر سزاوارترند » . نصّ ، منتهى درجه چيزها و پايان آنهاست مثل انتهاى راه رفتن ، چون نهايت رفتارى است كه چهارپا توانايى انجام آن را دارد ، مى‏گويى : نصصت الرجل عن الامر ، يعنى پرسش خود را درباره چيزى از فلان كس به پايان رساندم ، و وقتى پرسش را از او بپايان رسانيده‏اى كه آنچه او مى‏داند ، به دست آورده [ 633 ] باشى . بنابر اين مقصود امام ( ع ) از نصّ الحقاق به كمال رسيدن دختران است ، يعنى از پايان خردسالى به حدّ بزرگى رسيدن . و اين سخن ، از فصيحترين و عجيبترين كنايات است ، مى‏فرمايد : هرگاه دختران به اين مرحله رسيدند ، پس خويشان پدرى كه به دختر محرمند مانند برادران و عموها از مادرش ، براى شوهر دادن او اگر بخواهند شوهرش دهند سزاوارترند . و كلمه حقاق از ريشه محاقّه ، زد و خورد و مشاجره مادر است با خويشان پدرى درباره دختر ، و اين كه هر كدام بگويند كه من از تو در شوهر دادن دختر سزاوارترم . گفته مى‏شود حاققته حقاقا از همين ريشه است مثل جادلا يعنى ، با او زد و خورد كردم . بعضى گفته‏اند : نصّ الحقاق يعنى : بلوغ عقل و رسيدن به حدّ كمال ، زيرا مقصود امام ( ع ) منتهاى كار و رسيدن دختر به آن حدّى است كه حقوق و احكام بر او واجب مى‏شود . و كسى كه نصّ الحقايق روايت كرده است ، آن را جمع حقيقت گرفته است . اين است آن معنى كه ابو عبيد قاسم بن سلام [ 73 ] بيان كرده است ، امّا آنچه به نظر من مى‏رسد آن است كه مقصود از نصّ الحقاق رسيدن دختر به مرحله ازدواج است كه تصرّف در حقوق برايش ممكن مى‏شود . از باب تشبيه به حقاق در مورد شتران ، جمع حقّة و حقّ و آن شترى است كه سه سال را پشت سر گذاشته و وارد سال چهارم شده و به جايى رسيده است كه سوار شدن بر آن و خوب راندنش ممكن مى‏باشد . و حقائق نيز جمع حقّة است كه هر دو روايت ، به يك معنى است . و اين معنى به روش عرب نزديكتر است تا [ 73 ] از مشاهير علماى لغت ، حديث ، ادب و فقه است ، كه در سال 224 ه پس از اعمال حج در مكه وفات يافته است م . [ 634 ] معنايى كه قبلا ذكر كرديم [ 74 ] . آنچه را كه سيّد نقل كرده است همان طورى كه خود او نيز مى‏گويد با گفتار عرب تناسب بيشترى دارد جز اين كه نصّ الحقاق استعاره است ، نه تشبيه ، هر چند كه اساس استعاره نيز بر تشبيه استوار است . عصبة ، يعنى : فرزندان و خويشاوندان پدرى ، از آن رو عصبه گفته‏اند كه آنان اطراف اويند و وابسته به او مى‏باشند . بعضى گفته‏اند : ممكن است ، مقصود از نصّ ارتفاع باشد ، گفته مى‏شود : نصّت الضّبة رأسها ، وقتى كه سوسمار سر خود را بلند كند . و از همان ريشه است : منصّة العروس [ حجله عروس ] براى اين كه عروس بالاى حجله مى‏رود ، و امكان دارد كه كلمه حقاق را استعاره براى پستانهاى كوچك آورده باشد ، آنگاه كه برجسته و بالا آمده گردد و به صورت يك حقّه در آيد ، يعنى وقتى كه پستان دختران در آن حدّ بالا آمد خويشان پدرى سزاوارترند تا مادر ، چون وقت درك آنهاست و نشانه شايستگى‏شان براى همسرى .