جستجو

و في حديثه ع

متن ترجمه آیتی ترجمه شهیدی ترجمه معادیخواه تفسیر ابن ابی الحدید تفسیر ابن میثم

4 [ و در حديث آن حضرت است كه : ] چون زنان به « نصّ الحقاق » رسيدند خويشاوندان پدرى به آنان اولى‏ترند . [ و نصّ نهايت هر چيز است و رسيدن به پايان آن چون : نصّ در رفتن ، كه آن نهايت سيرى است كه چارپا بر آن تواناست . و گويى « نصصت الرّجل عن الأمر » و آن هنگامى است كه پرسش خود را از وى به نهايت رسانى تا آنچه را نزد اوست بدانى . پس نصّ الحقاق رسيدن به بلوغ است ، چه آن منتهاى دوران كودكى است ، و هنگامى است كه خرد در آن از خردى گذشته به بزرگى مى‏رسد ، و اين از فصيحترين و غريب‏ترين كنايتها از اين مرحله است ، نيز هنگامى كه زنان بدين مرحله رسيدند خويشاوندان پدرى از خويشاوندان مادرى به آنان نزديكترند اگر محرم باشند چون برادران و عموها . و به شوى دادن او اگر بخواهند . « و حقاق » ستيزيدن مادر است با خويشاوندان پدرى بر سر دختر ، و آن جدال و خصومت بود و گفتن هر يك ديگرى را كه من بدو به دختر از تو سزاوارترم . گويند از اين معنى است « حاققته حقاقا » ، مانند « جادلته جدالا » و گفته‏اند : « نصّ الحقاق » رسيدن خرد است به كمال و آن بالغ شدن است ، چه قصد امام از آوردن اين كلمه هنگامى است كه در آن حقوق و احكام واجب مى‏شود و آن كه آن را « نصّ الحقائق » روايت كرده از حقايق جمع حقيقت را خواهد . [ 406 ] اين معنى را ابو عبيد 124 آورده است ، امّا رأى من اين است كه در اينجا مقصود از « نصّ الحقاق » بالغ شدن زن است آنچنان كه شوى گرفتن او روا بود و بتواند در حقوق خود تصرف كند ، و اين تشبيهى است به « حقاق » در شتر و آن جمع « حقّه » و « حقّ » است ، و آن شترى است كه سه سالگى را به پايان رسانيده و به چهارمين سال در آمده است و در اين هنگام به حدّى رسيده كه در خور سوارى دادن است و راه بردن و « حقائق » نيز جمع « حقّه » است ، پس هر دو روايت به يك معنى باز مى‏گردد و اين معنى به روش عرب شبيه‏تر است تا معنى كه آورده شد . ]