جستجو

و من خطبة له ع و فيها يصف زمانه بالجور و يقسم الناس فيه خمسة أصناف ثم يزهد في الدنيا معنى جور الزمان

متن ترجمه آیتی ترجمه شهیدی ترجمه معادیخواه تفسیر منهاج البرائه خویی تفسیر ابن ابی الحدید تفسیر ابن میثم

( 61 ) 32 گفتارى است از آن حضرت كه مى‏توان از آن در آشنايى با جامعه‏ى اسلامى پس از پيامبر سود جست اى مردم ، اينك در روزگارى آكنده از ستم و لبريز از ناسپاسى به سر مى‏بريم ، كه نيكوكار ، بدكار به شمار مى‏آيد و ستم‏گر ، بر سركشى خويش مى‏افزايد ، نه آنچه را مى‏دانيم ، به كار مى‏بريم و نه آن چه را كه نمى‏دانيم ، مى‏پرسيم و نه از هيچ فاجعه تا فرودآمدنش مى‏هراسيم . در اين محيط ، مردم چهار گروه‏اند : گروهى سياست بازان پليدى هستند كه اگر زمين را به فساد نمى‏كشند ، تنها به سبب ناتوانى ، احساس زبونى ، خود كم‏بينى ، [ 48 ] كندى تيغ و كمبود امكانهاى مادى است . در برابر اينان اشرار سياسى‏اند كه با شمشيرهاى آخته‏شان ، آشكارا دست به شرارت مى‏زنند ، و با سواران و پيادگان خود بر مردم يورش مى‏آورند و براى اندكى از حطام دنيا كه غنيمت برند ، يا گروهكى كه بر ايشان فرماندهى يابند ، يا بلنداى منبرى كه بر آن فراز آيند ، خود را فروخته‏اند و دين را به تباهى كشانده‏اند . و چه سوداگرى زشتى است كه انسان ، دنيا را بهاى خويشتن خويش بشناسد و ثوابهاى الهى و ارزشهاى خدايى را با دنيا و ضد ارزشهايش سودا كند . و گروهى نيز مزورانى‏اند كه به جاى آن كه با تلاش و كار در دنيا آخرت را بجويند با عبادتهاى ريايى و قديس مآبانه ، در جستجوى دنيايند . با وقارى دروغين ، گامهايى كوتاه بر مى‏دارند و دامن جامه‏ى خويش بر مى‏چينند و امانت فروشى را آرايه‏ى خود مى‏كنند و پرده‏پوشى خداى را ابزار گناه مى‏سازند . و در نهايت چهارمين گروه ، آنان‏اند كه به دليل نداشتن موقعيت و امكان ، بازمانده از جاه و مقام ، منزوى شده‏اند . اما درماندگيشان را قناعت نام داده‏اند و خود را به لباس زهد آراسته‏اند ، در حالى كه از قناعت و زهد بويى نبرده‏اند . در اين ميان گروه انگشت شمارى هستند كه ياد معاد و هنگامه‏ى بازگشت چشمهاشان را بر همه چيز فرو بسته است و هول محشر ، ريزش اشكهاشان را افزون و افزونتر كرده است . پس شمارى‏شان آواره و دور افتاده ، برخى نگران و سركوبى شده ، گروهى زير فشار دم فرو بسته و كسانى دعوت گران مخلص و فريادگران دل سوخته‏اند . آرى اينان ، آتشهايى هستند در زير خاكستر تقيه ، كه گمنامى و خوارى فراشان گرفته است ، بدان سان كه گويى با لبهاى شوره زده و قلبهاى پاره پاره در درياى نمك فرو افتاده‏اند ، چندان اندرز داده‏اند كه به ستوه آمده‏اند ، و چنان سركوبى شده‏اند كه شكوهى ندارند و چندان قربانى داده‏اند كه انگشت شماراند . اينك بكوشيد كه دنيا در چشمانتان از تفاله‏ى دباغان و پر قيچى دام داران ناچيزتر باشد ، و پيش از آنكه مايه‏ى پند آيندگان شويد ، از گذشتگان پند گيريد ، و با بى‏اعتنايى هر چه بيشتر ، به دورش افكنيد ، كه دنيا كسانى را به دور افكنده است كه از شما بسى دلباخته‏ترش بوده‏اند .