متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
( 551 )
64 نامهاى در پاسخ به معاويه
اما بعد ، همچنان كه در نامهات يادآور شدهاى ، ما و شما متحد و همبسته بوديم . اما آن چه ديروز از هم جدامان كرد اين بود كه ما ايمان آورديم و شما كفر ورزيديد و عامل جدايى امروزمان اين است كه ما پايدارى ورزيدهايم و شما به انحراف كشيده شدهايد . واقعيت اين است كه روزى اسلام به سر سلسلهى شما تحميل شد و ناگزير بدان تن در داد كه تمامى بزرگان اسلام براى رسول خدا كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد هيات حزبى يكپارچه يافتند .
در ديگر بخش نامهات نوشتهاى كه طلحه و زبير را كشتهام ، عايشه را آواره كردهام و به دو شهر كوفه و بصره فرود آمدهام اينها همه جريانهايى است كه به تو ارتباطى نمىيابد و با آن كاملا بيگانهاى . نه بر تو ستمى رفته است و نه مقامى هستى كه عذرش به پيشگاه تو تقديم شود .
در نهايت تهديد كردهاى كه با لشگرى از مهاجران و انصار با من ديدار خواهى داشت گويا از ياد بردهاى كه در همان روزى كه برادرت به اسارت سپاهيان اسلام در آمد ، داستان هجرت به سر آمد اينك اگر به شتاب زدگى دچارى ، همان به كه چندى همچنان خوش بگذرانى . كه چون با تو رو در رو شوم ، ديگر فرصتى فرصتى نيابى . به جا است كه آن هنگامه چنين تفسير شود كه مرا خداى براى انتقام از تو برانگيخته باشد و اگر تو در رويارويى با من پيشگام شوى ، چنان است كه آن برادر بنى اسدى سروده است :
[ 376 ]
پيشبازان شن باد سوزان در فراز و فرود بيابان اينك همان شمشيرى را در كف دارم كه در يك جا و يك روز با تن جد ، دايى و برادرت آشنايش كردم و تا آن جا كه من مىدانم ، قلب تو در غلاف است خردت سطحى و نزديك بين و بهترين سخن دربارهى تو همين كه : « تو از نردبانى بالا مىروى كه به زيانت مىانجامد و سوديت نمىرساند ، چرا كه تو جز گمشدهى خويش را مىجويى و شبانى دامهايى را كه از آن تو نيست بر عهده گرفتهاى و جست و جوگر جريانى هستى كه با آن بيگانهاى و همگوهرش نيستى » . وه ، كه ميان حرف و عمل تو چه فاصلهى دورى است و چه نزديك است آيندهاى كه به سرنوشت عموها و دايىهايت دچار شوى كه بخت بد و آرزوى پوچشان آنان را در موضع مخالفت با محمد كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد نشاند . پس بى آن كه به دفاعى بزرگ برخيزند يا حريمى را پاسدارى كنند ، با شمشيرهايى كه تمامى صحنهى پيكار را آكنده بود و كمتر نرمش و سازشى هم نداشت ، در آن بسترهاى مرگ كه تو خود خوب مىدانى فرو غلتيدند در پايان يادآور مىشوم كه دربارهى كشندگان عثمان سخت پرگفتهاى . ابتدا خود به نظامى درآى كه مردم پذيراى آن شدهاند و پس از آن رسما از آنان دادخواهى كن تا تو و آنها را به كتاب خداى متعال بسپارم . اما آن چه تو بدان آهنگ كردهاى ، نيرنگى را ماند كه براى از شير گرفتن كودكان به كار مىبرند .
سلام بر هر كه شايستهى آن است