جستجو

و من كتاب له ع إلى عمر بن أبي سلمة المخزومي و كان عامله على البحرين فعزله و استعمل نعمان بن عجلان

متن ترجمه آیتی ترجمه شهیدی ترجمه معادیخواه تفسیر منهاج البرائه خویی تفسیر ابن ابی الحدید تفسیر ابن میثم

[ 153 ] 41 از جمله نامه‏هاى امام ( ع ) به عمر بن ابى سلمه مخزومى كه از طرف آن بزرگوار حاكم بحرين بود و او را بركنار كرد ، و به جاى او نعمان بن عجلان زرقى را گماشت . أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي قَدْ وَلَّيْتُ ؟ اَلنُّعْمَانَ بْنِ عَجْلاَنَ اَلزُّرَقِيَّ ؟ عَلَى ؟ اَلْبَحْرَيْنِ ؟ وَ نَزَعْتُ يَدَكَ بِلاَ ذَمٍّ لَكَ وَ لاَ تَثْرِيبٍ عَلَيْكَ فَلَقَدْ أَحْسَنْتَ اَلْوِلاَيَةَ وَ أَدَّيْتَ اَلْأَمَانَةَ فَأَقْبِلْ غَيْرَ ظَنِينٍ وَ لاَ مَلُومٍ وَ لاَ مُتَّهَمٍ وَ لاَ مَأْثُومٍ فَلَقَدْ أَرَدْتُ اَلْمَسِيرَ إِلَى ظَلَمَةِ أَهْلِ ؟ اَلشَّامِ ؟ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ تَشْهَدَ مَعِي فَإِنَّكَ مِمَّنْ أَسْتَظْهِرُ بِهِ عَلَى جِهَادِ اَلْعَدُوِّ وَ إِقَامَةِ عَمُودِ اَلدِّينِ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ تعفيف : درشتى و نهايت سرزنش استظهرت بفلان : او را پشتيبان خود قرار دادم . ظنين : مورد تهمت « امّا بعد ، من نعمان بن عجلان زرقى را والى و حاكم بحرين گردانيدم و بدون هيچ گونه نكوهشى نسبت به تو ، دست تو را [ از حكومت ] كوتاه كردم ، البته تو خوب حكومت كردى و شرط امانت را به جاى آوردى پس به دور از بدگمانى و برى از سرزنش و عارى از اتهام و منزه از گناه نزد ما بيا . من تصميم رفتن به جانب ستمگران شام را دارم و مايلم كه تو همراه من باشى ، زيرا تو از كسانى هستى كه براى پيكار با دشمن و به پا داشتن ستون دين ، اگر خدا بخواهد ، باعث پشتگرمى من خواهى بود . » [ 154 ] مى‏گويم ( ابن ميثم ) : اين شخص ، عمر بن ابى سلمه ، پسر همسر پيامبر ( ص ) ، مادرش ام سلمه و پدرش ابو سلمه پسر عبد الاسد بن هلال بن عمر بن مخزوم است ، و امّا نعمان بن عجلان از جمله بزرگان انصار از قبيله بنى زريق است . موضوع نامه اطّلاع عمر بن ابى سلمه ، است بر تعيين نعمان به جاى او ، و نيز اطّلاع بر اين كه اين عمل به خاطر خلافى نبوده است كه از او سرزده باشد تا او را مستحقّ نكوهش و بركنارى سازد بلكه امام ( ع ) از او سپاسگزار است از آن‏رو كه بخوبى حكومت كرده و رعايت امانت را نموده است . آنگاه هدف خود ، از بركنارى و احضار وى را به اطّلاع رسانده كه عبارت از يارى و كمك گرفتن از او در برابر دشمن است ، تا دلش آرام گيرد و از مقام حكومت با ميل و رغبت جدا شود ، و او را به جهت علاقه‏مندى امام به حضورش در معيّت امام ( ع ) با اين عبارت توجّه داده است : زيرا تو . . . ، و اين عبارت به منزله صغراى قياس مضمرى است كه كبراى آن در حقيقت چنين است : و هر كه باعث پشتگرمى در مقابل دشمن و استوارى ستون دين باشد ، پس بايد به حضور او علاقه‏مند باشم و او همراه من باشد كلمه عمود را براى اصولى كه مانند عمود خيمه با حفظ و به پا داشتن آنها استوار مى‏شود عاريه آورده شده .