متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
( 498 )
41 نامهاى به كارگزارى ديگر
اما بعد ، بىترديدى من تو را در امانت خويش شريك كردم و همراز خود گرفتم ، به گونهاى كه هيچ يك از يارانم را در مواسات و يارى متقابل و اداى امانت و تعهد بدان مطمئنتر از تو نمىشناختم . اما تو ، همين كه ديدى روزگار بر عموزادهات پارس كرد ، دشمن به اوج خشونت رسيد ، امانت مسلمانان را شكوه و ارجى نماند و امت به گستاخى گراييد و پراكنده شد ، چهره ديگر كردى و همراه و هماهنگ با ياران
[ 340 ]
نيمه راه ، بىتفاوتها و خيانتكاران ، به كنارهگيرى و بىتفاوتى گراييدى و خيانت كردى ، بىكمترين همراهى با عموزادهات ، يا كوششى در اداى امانت و انجام دادن مسووليت خويش ، گويى از روز نخست نيز مبارزه و جهادت براى خدا ، و بر مبناى برهانى روشن از پروردگارت نبوده است . و از اولين روز ، حضورت در مبارزات ،
نيرنگى براى فريب اين امت بوده است تا دنيايشان را بربايى و بيت المالشان را به تاراج برى چنين بود كه تا اوضاع سخت كنونى ، تو را در خيانت به اين امت فرصتى فراهم ساخت ، به واپس شتافتى و شتاب زده يورش آوردى ، و تا در توانت بود ، داراييشان را كه بايد براى بيوه زنان و يتيمانشان مىماند ربودى ، به گونهاى كه گرگهاى تيزگام ، گوسفندان شكسته پا را مىربايند ، سينه گشاده و بىكمترين احساس گناهى آن همه را در ربودى و به حجاز بردى . دشمنت بىپدر باد گويى مرده ريگ پدر و مادرت را در سراشيب خانهى خويش روان ساختهاى . سبحان الله ، آيا معاد را باور ندارى ؟ آيا از وارسيهاى روز شمارت نه بيم دارى ؟
اى كسى كه روزى در نزد ما از معدود صاحب دلان بودى ، خوردن و نوشيدن را چه گونه به خود رخصت مىدهى ، در حالى كه مىدانى حرام مىخورى و حرام مىنوشى ؟ از ديگر سو با اموال يتيمان و مسكينان و مومنان مجاهدى كه خداوند اين داراييها را به آنان باز گردانيده ، و اين شهرها را به نيروى دستهاى آنان در تصرف اسلام نگاه داشته ، به خريد كنيزكان و زناشويى با زنان پرداختهاى . پس تقواى الهى پيشه كن و اموال اين مردم شريف را به آنان باز گردان ، كه اگر چنين نكنى ، و بر تو خداوند چيرهام كند ، در پيشگاه خدا عذرى روشن خواهم داشت و بىاندكى ترديد با شمشير خويش خواهمت زد ، همان شمشيرى كه با آن كسى را نزدهام كه يكسره راهى دوزخ نشده باشد خداى را سوگند كه اگر حسن و حسين كارى همانند تو مىكردند ،
با آنان كمتر سازشى نمىكردم و با هيچ تصميمى بر من چيره نمىشدند ، تا اين كه حق را از آنان باز مىستاندم و باطلى را كه از ستم آنان پديد آمده بود ، ناپديد مىكردم .
به نام خدا پروردگار تمامى جهانها سوگند كه اگر اموال مسلمانانى كه تو در اختيار گرفتهاى بر من حلال مىبود و مىتوانستم به عنوان ميراث براى ورثهى خويش باقى بگذارم ، به هيچ روى خوشايندم نبود . پس اشتر نيمروزت را آرام بران كه گويا به پايان راه رسيدهاى و در دل خاك مدفون شدهاى و هم اكنون كارنامهات بر تو عرضه شده است ، جايى كه در آن ستمگر ، افسوس كنان فرياد مىزند و تباهكار بازگشت را آرزو مىكند ، اما فرصت گريزى نمىيابد .