متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
( 461 )
28 از نامههاى زيباى مولا در پاسخ معاويه
اما بعد ، نامهات را دريافت كردم كه در آن گزينش محمد را كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد از سوى خدا براى دينش يادآور شده بودى و نيز اين نكته را كه خداوند ، به وسيلهى يارانى كه به يارى وى برخاستند ، تاييدش كرد راستى را چهرهاى كه روزگار امروز از تو نشانمان داده ، سخت خندهآور است ، كه تو تازه آهنگ باخبر كردن ما را از آزمون الهى و نعمتى كه با بعثت پيامبر ، ارزانيمان داشته است ،
ساز كردهاى در اين خصوص داستانت ، داستان كسى را ماند كه خرما به خطهى هجر برد و استاد خويش را به هماوردى خواند تو بر اين باورت تكيه كردهاى كه در اسلام فلان و فلان برترين مردماند ، كه اگر اين مطلب به اثبات رسد ، هيچ ارتباطى با تو نيابد ، و اگر خدشهاى بردارد ، شخصيت تو را خدشهدار نكند . تو را چه ، كه كسى را امتيازى باشد يا نباشد ؟ يا سياست گزاران و سياست پذيران چه كسانى بايد باشند ؟ آزاد شدگان ديروز و فرزندانشان را به اين فضوليها چه كار ، كه مهاجران پيشتاز را طبقهبندى كنند ، درجاتشان را ترتيب دهند و شناساى مراتبشان شوند ؟
هيهات ، « اين صفير تيرى بيگانه است » و متهم ، خود ، به داورى نشسته است آى انسان ، چه مىشد اگر با دريافت لنگى خويش در جايگاهت مىايستادى ، كوتاهى دست خويش را ميشناختى و از گليم خود پاى بيرون نمىنهادى ؟ تو نه سنگينى شكست شكست خوردگان را احساس مىكنى و نه از پيروزى پيروزمندان سودى مىبرى در باتلاق گمراهى هر دم بيشتر فرو مىروى و هر آن انحرافت از راستاى بعثت فزونى مىگيرد . آيا تو اين واقعيت روشن را نمىبينى و من نه در مقام گزارش اين حقايق به چونان تويى ، بلكه به عنوان بازگويى نعمتهاى خداوندى مىگويم كه از
[ 318 ]
مهاجران و انصار در راه خدا بسيارى به شهادت رسيدند و براى هر كدامشان امتيازى است ، اما تنها هنگامى كه مردى از ما شهيد شد ، سيد الشهدايش خواندند و رسول خدا كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد به گاه نماز بر او با هفتاد تكبير امتيازش داد ؟
و نيز آيا نمىبينى كه در راه خدا دستهاى گروهى قطع شد و براى هر كدامشان امتيازى ويژه است اما همين كه در خاندان ما چنين حادثهاى رخ داد ، پرندهى بهشت و صاحب دوبال لقبش دادند ؟ و اگر نه اين بود كه خداوند انسان را از خودستايى نهى كرده است ، از فضيلتهاى بسيارى ياد مىشد كه قلوب مومنان با آنها آشنا است و گوشهاى شنوا آن همه را پذيرفتار .
بارى ، بيا و اطرافيانت را كه به طمع شكار قدرت از راه منحرف شدهاند از خود بران كه ما ساخته شدگان مستقيم پروردگارمانيم و مردم پروردگان ما . اين ما بوديم كه عزت ديرين و برترى پيشينمان بر قوم تو از آميزش با شما بازمان نداشت و بزرگوارانه ،
همچون مردمى همتراز ، پسران و دخترانمان را به عقد پسران و دختران شما درآورديم ،
در حالى كه شما هرگز در آن رتبه نبوديد ، كه پيامبر از ما و آن دروغزن از شما است ،
شير خدا از ما و شير پيمانها از شما است ، دو سرور جوانان بهشت از خاندان ما و كودكان آتش از خاندان شمايند ، بهترين زنان جهان افتخار ما و آن هيزمكش ننگ شما است ( منظور ، مقايسهاى است ميان پيامبر و ابوجهل ، على و ابوسفيان ، حسن و حسين و بنى مروان ،
فاطمه و ام جميل ( عمهى معاويه و همسر ابولهب ) كه در قرآن كريم ، سورهى 111 ، آيهى 4 ، هيزم كش لقب گرفته است . ) و بسيارى از اين دست افتخارها و ننگها كه مرز ميان هاشميان و امويان است .
( 462 ) بدينسان آوازهى پيشتازى ما در اسلام گوشها را نواخته است و وضع روشنمان در دوران جاهليت نيز قابل انكار نيست . و كتاب الهى امتيازهاى ناب و نايابى ارزانيمان مىدارد آن جا كه مىگويد : « . . . خويشاوندان را ، در كتاب خدا ،
در رابطه با يك ديگر اولويتهايى است » ( قرآن كريم ، سورهى 8 ، آيهى 75 ) و در جاى ديگر كه مىگويد : « بىگمان سزاوارترين مردم به ابراهيم ، آناناند كه از او پيروى كردند و اين پيامبر و كسانى كه ايمان آوردند ، و خدا ياور مومنان است » ( قرآن كريم ، سورهى 3 ،
آيهى 68 ) با اين توضيح ، يكبار با خويشاوندى امتياز يافتهايم ، و ديگر بار با پيروى .
آن جا كه بر سر خلافت پيامبر ميان مهاجران و انصار بحثى درگرفت ، مهاجران را تكيه بر سابقهى بيشتر با رسول خدا كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد به پيروزى رساند ، كه اگر معيار درستى براى آن پيروزى است ، پس حق به جانب ما و براى ما است نه شما و اگر ديگر معيارى بايد ، انصار همچنان مدعى خواهند ماند .
[ 319 ]
تو بر اين گمان پاى مىفشارى كه من به تمام خلفا حسد ورزيدهام و سركشى و قانون شكنى كردهام ، گيرم كه چنين باشد ، اين كه جنايتى در حق تو نبوده است تا طرح و توجيهش با تو لازم آيد ستمى بر تو نرفته است كه پوزش طلبيم ور خطا رفته ، تو را باز نپرسند از آن و گفتهاى كه : « من چونان شتر در مهار كشيده شدم تا از من بيعت گرفته شود » .
به خداوندى خدا سوگند كه آهنگ نكوهش مرا داشتهاى ، اما در ستايشم قلم زدهاى رسوايى مرا خواستهاى ، ولى خود را به رسوايى كشاندهاى مسلمان ، تا زمانى كه در دين خود شك نكرده ، در باورهاى يقينش ترديدى راه نيافته باشد ، به هيچ روى نبايد از مظلوم واقع شدن خويش احساس كاستى كند . اين برهانى است كه مخاطب اصليش كسانى جز از تواند و بايد با ديگران در ميان نهاده شود ، اما به هر حال به ميزانى كه هم اينك به خاطرم آمد ، از تو نيز دريغ نداشتم .
( 463 ) سپس ، ماجراهاى گذشتهى ميان من و عثمان را يادآور شدهاى كه در اين مورد ، دريافت پاسخ به دليل خويشاونديت با او حق طبيعى تو است .
راستى را كه كدامين يك از ما بيشتر با او در ستيز بود و به كشتارگاهش ره مىنمود ، كسى كه به يارى عثمان برخاست ، اما او نپذيرفت و گفت ، بر سر جايت بنشين ؟ يا آن كه عثمان از او يارى خواست و او فاصله گرفت و عوامل مرگ را به سويش گسيل كرد تا سرنوشت او به سراغش آمد ؟ نه ، به خدا سوگند : « خدا بازدارندگان از كارزار را در ميان شما نيك مىشناسد و همچنين آن كسانى را كه پيوسته برادران خويش را به سوى خود مىخوانند و جز لحظههايى كوتاه در صحنهى نبرد حضور ندارند » . ( قرآن كريم ، سورهى 33 ، آيهى 18 ) روشن است كه من هرگز بر آن نيستم كه چون نسبت به پارهاى از بدعتهاى او خشم خويش را ابراز مىداشتهام ، امروز از تو پوزش بخواهم كه اگر ارشاد و راهنمايى او در جو كنونى گناه شمرده مىشود ، بسياراند ملامت زدگانى كه هيچ گناهيشان نباشد ( و به قول شاعر ) : گاه باشد پند دايم بدگمانى آورد .
« . . . من تا جايى كه در توانم بوده است ، جز اصلاح مرادى نداشتهام ، هر توفيق كه نصيبم شود از خدا باشد . توكلم به او است و در پيشگاهش انابه مىكنم . » ( قرآن كريم ، سورهى 11 ، آيهى 88 ) ( 464 ) يادآور شدهاى كه من و يارانم را از تو جز شمشير نصيبى نيست به خدا سوگند كه تو در اوج گريه ، انسان را به قهقهه وا مىدارى چه گاه پسران عبد المطلب را در رويارويى با دشمن روى گردان و از شمشيرها هراسان ديدهاى ؟ لختى بمان كه
[ 320 ]
روى به جنگ آورد حمل . آرى ، در آيندهاى بس نزديك ، خود را در پيگرد كسى خواهى يافت كه اينك جست و جويش را آهنگ كردهاى ، و همان به تو نزديك شود كه اينك دورش مىشمارى .
اين منم كه با لشگرى گران از انصار و مهاجران و پيروان نيك كردارشان به سويت مىشتابم . لشگريانى چنان انبوه و فراوان كه گرد سم ستورانشان فضا را مىآكند ،
مردانى كه از مرگ تن پوشى چسبان ساختهاند و آن چه را بيش از هر ديدارى آرزومنداند ، ديدار پروردگارشان است . و اين همه در حالى است كه نسل رزم آوران بدر و شمشيرهاى آختهى هاشميان همراهيشان مىكند ، كه تو خود بهتر از هر كسى جاى فرود آمدن پيكانهاشان را در تن برادر ، دايى ، نيا و ديگر اعضاى خاندانت مىشناسى ،
« . . . و آن ، از ستمگران چندان دور نيست » . ( قرآن كريم ، سورهى 11 ، آيهى 83 )