جستجو

و من كتاب له ع إلى معاوية

متن ترجمه آیتی ترجمه شهیدی ترجمه معادیخواه تفسیر منهاج البرائه خویی تفسیر ابن ابی الحدید تفسیر ابن میثم

[ 276 ] 9 و از نامه آن حضرت است به معاويه پس مردم ما قريش خواستند پيامبرمان را بكشند 1 و ريشه ما را بكنند ، و درباره ما انديشه‏ها كردند 2 و كارها راندند . از زندگى گوارامان باز داشتند و در بيم و نگرانى گذاشتند ، و ناچارمان كردند تا به كوهى دشوار گذار بر شويم 3 ، و آتش جنگ را براى ما بر افروختند . امّا خدا خواست تا ما پاسدار شريعتش باشيم و نگاهدار حرمتش . مؤمن ما از اين كار خواهان مزد بود ، و كافر ما از تبار خويش حمايت مى‏نمود . از قريش آن كه مسلمان گرديد ، آزارى كه ما را بود ، بدو نمى‏رسيد ، چه يا هم سوگندى داشت كه پاس او را مى‏داشت يا خويشاوندى كه به يارى وى همّت مى‏گماشت ، پس او از كشته شدن در امان بود و از گزند نانگران . و رسول خدا ( ص ) چون كارزار دشوار مى‏شد و مردم پاى پس مى‏نهادند ، كسان خود را فراز مى‏داشت 4 و بدانان يارانش را از سوزش نيزه‏ها و شمشيرها باز مى‏داشت ، چنانكه عبيده پسر حارث 5 در نبرد بدر ، و حمزه 6 در احد ، و جعفر 7 در مؤته 8 ، شهيد گرديد ، و آن كه اگر خواهم نام او بگويم 9 ، خواست تا چون آنان فيض شهادت يابد ليكن اجل‏هاى آنان پيش افتاد و در مرگ او تأخير رخ داد . شگفتا از روزگار كه كار بدانجا كشيد تا مرا در پايه كسى درآرند كه چون من پاى پيش ننهاد و دستى به جهاد نگشاد نه چون من اسلامش ديرينه است و نه او را چنين پيشينه ، جز آنكه كسى از روى ادعا چيزى را گويد كه نه من مى‏شناسم و نه خدا ، و سپاس خدا را در هر حال و هرجا . امّا خواست تو در سپردن كشندگان عثمان ، من در اين كار نگريستم و ديدم بر سپردن آنان به تو يا جز تو توانا نيستم . و به جانم سوگند ، اگر از گمراهى دست باز ندارى و دور جدايى خواهى را به سر نيارى به زودى بينى [ 277 ] كه آنان در پى تواند ، و رنج جستن‏شان را در بيابان و دريا و كوه و صحرا بر تو نمى‏نهند ، ليكن آن خواستنى است تو را ناخوشايند و ديدارى نادلپسند ، و سلام بر آنان كه در خور سلامند .