جستجو

و من كتاب له ع إلى جرير بن عبد الله البجلي لما أرسله إلى معاوية

متن ترجمه آیتی ترجمه شهیدی ترجمه معادیخواه تفسیر منهاج البرائه خویی تفسیر ابن ابی الحدید تفسیر ابن میثم

[ 609 ] 8 نامه امام ( ع ) به جرير بن عبد اللَّه بجلى ، هنگامى كه او را به سوى معاويه فرستاد : أَمَّا بَعْدُ فَإِذَا أَتَاكَ كِتَابِي فَاحْمِلْ ؟ مُعَاوِيَةَ ؟ عَلَى اَلْفَصْلِ وَ خُذْهُ بِالْأَمْرِ اَلْجَزْمِ ثُمَّ خَيِّرْهُ بَيْنَ حَرْبٍ مُجْلِيَةٍ أَوْ سِلْمٍ مُخْزِيَةٍ فَإِنِ اِخْتَارَ اَلْحَرْبَ فَانْبِذْ إِلَيْهِ وَ إِنِ اِخْتَارَ اَلسِّلْمَ فَخُذْ بَيْعَتَهُ وَ اَلسَّلاَمُ بجلى : منسوب به بجيله است كه نام قبيله‏اى مى‏باشد . مجليه : از مصدر اجلاء مى‏آيد ، به معناى بيرون راندن از وطن بازور . مخزيه : پستى و خوارى ، مجزيه هم روايت شده : كفايت كننده . حرب و سلم : هر دو مونث به معناى محاربه و مسالمه مى‏باشند . نبذ : انداختن و تيراندازى كردن . « اما بعد ، هنگامى كه نامه من به دستت برسد ، معاويه را وادار كن كه كارش را يكسره كند ، و عزمش را جزم كند ، و سپس او را مخيّر كن كه يا جنگ آواره كننده را انتخاب كند و يا تسليم و سازشى را كه نشانه زبونى و رسوايى است بپذيرد ، پس اگر جنگ را اختيار كرد ، به سويش تيراندازى كن ، و اگر سلم را پذيرفت ، از او بيعت بگير ، و السلام . » [ 610 ] نقل شده است كه وقتى جرير به عنوان ماموريت براى بيعت گرفتن ، نزد معاويه فرستاده شد ، آن قدر معاويه او را معطل و سرگردان كرد ، تا جايى كه مردم وى را متهم به همكارى با معاويه كردند ، و خود گفت : مدتى آن چنان طولانى جرير را نزد خود معطل كردم كه وقتى بخواهد برود ، يا گنهكار است ، و يا فريب خورده ، امروز و فردا كردن معاويه به حدّى رسيد كه مايه نااميدى جرير شد ، اين بود كه امام ( ع ) براى آن كه جواب قطعى را از معاويه بگيرد نامه فوق را خطاب به جرير مرقوم فرمود ، وقتى دستخط حضرت به جرير رسيد نزد معاويه رفت و آن را برايش قرائت كرد و سپس گفت اى معاويه هيچ دلى بسته و مهرزده نمى‏شود مگر به سبب گناه ، و هرگز چنين قلبى باز نمى‏شود مگر با توبه ، گمانم آن است كه بر دل تو ، مهر عدم درك زده شده است ، مى‏بينم تو را كه آن چنان ميان حق و باطل مردد مانده‏اى كه گويا انتظار چيزى دارى كه در دست ديگرى است ، معاويه گفت : انشاء اللَّه حرف قطعى را در مجلسى با تو خواهم گفت و سپس آغاز كرد به بيعت گرفتن از اهل شام براى خودش ، روزى كه از همه بيعت گرفته بود ، جرير را ملاقات كرد و به او گفت : اكنون به صاحب خود ملحق شو ، و بگو ، آماده جنگ باشد ، پس جرير به خدمت امير المومنين برگشت . بر طبق مضمون نامه حاصل ماموريت جرير اين بود كه امر معاويه را فيصله دهد و او را وادار كند كه بطور جزم و قطع يكى از دو كار را انتخاب كند ، يا آماده جنگ شود كه در نتيجه با اجبار از وطنش بيرون رانده خواهد شد ، و يا اين كه تسليم مى‏شود كه در اين صورت مقهور و ذليل و خوار مى‏باشد . ذكر آوارگى از وطن و تحمل خوارى و پستى به هر دو تقدير ، از يك طرف تهديد و تخويف معاويه است و از طرف ديگر آگاه كردن وى به اين كه به هر دو فرض ، پيروزى با امام است ، تا معاويه به هوش آيد ، و يا بترسد ، سرانجام [ 611 ] به جرير دستور مى‏دهد كه به فرض پذيرفتن جنگ ، به منظور اعلان مبارزه از طرف امام به طرف معاويه تيراندازى كند و رعب و ترس در دل وى بياندازد و بدون ملاحظه و مدارا در مقابل او بايستد چنان كه خداوند در قرآن مجيد مى‏فرمايد : « و إمّا تَخافَنَّ مِن قَوْمٍ خِيانَةَ فَأنْبِذْ إلَيْهِم عَلى‏ سَواءٍ » [ 1 ] و در صورتى كه تسليم شود از او بيعت بگيرد . [ 1 ] سوره انفال ( 8 ) آيه ( 57 ) ، يعنى : پس اگر از طايفه‏اى بيم خيانت داشتى تو هم با عدل و برابرى به آنان حمله كن .