جستجو

و من خطبة له ع في مقاصد أخرى

متن ترجمه آیتی ترجمه شهیدی ترجمه معادیخواه تفسیر منهاج البرائه خویی تفسیر ابن ابی الحدید تفسیر ابن میثم

( 386 ) 221 گفتارى است از آن حضرت آرى ، بى گمان تقوا رمز استوارى ، اندوخته‏ى معاد ، آزادى از هر بردگى و نجات از هر تباهى است . با تقوا ، تلاش گران آرمان خواه كامياب شوند ، خطر گريزان نجات يابند و هر آرمان فرا چنگ آيد . هم اينك كه عمل به بارگاه حق بركشيده مى‏شود ، توبه سود مى‏بخشد ، دعا شنيده مى‏شود ، و شما از آرامش روحى برخورداريد و قلمها در كار باشد ، بكوشيد ، و با كار بسيار بر دگرگونى عمر ، بيمارى بازدارنده و مرگ رباينده ، پيشى گيريد ، كه مرگ لذتها را در هم مى‏شكند ، شهوتها را تيره مى‏كند و انسان را از جايگاهش دور مى‏سازد . مرگ ، ميهمانى ناخوش آيند ، هماوردى شكست ناپذير و كشتار كننده‏اى تعقيب ناشدنى است ، دامهايش را به زير پايتان گسترده ، در محاصره‏ى رنجهاتان گرفته ، آماج سرنيزه‏هايش قرارتان داده است ، سطوتش در شما سهمگين است و تجاوزش پى در پى ، و ضربات تيغش كم‏تر به خطا مى‏رود ، پس زود باشد كه كابوس مرگ با ابرهاى سياه ، بيماريهاى جانكاه ، مشكلات انبوه ، بيهوشى تار و دود غليظ و فراگير و طعم تندش بر شما سايه افكند گويى كه ناگهان از راه مى‏رسد و زمزمه‏هاتان را در سينه خفه مى‏كند و يارانتان را مى‏پراكند ، آثارتان را بى‏رونق و خانه و كاشانه‏تان را تعطيل مى‏كند و ميراث بران را براى تقسيم مرده ريگتان بر مى‏انگيزد ، آن هم ، در ميان دوستان صميمى كه در آن گاه سودى ندارند و نزديكان اندوهگينى كه دفاعى را توانا نباشند و آن ديگر شماتت گرانى كه فغان و شيونى ندارند . [ 261 ] پس تا مى‏توانيد تلاش كنيد ، بر آمادگى‏تان بيفزاييد و در اين دنيا كه جاى توشه‏گيرى است ، توشه اندوزيد . هرگز مباد كه دنيا فريبتان دهد ، چنان كه امتهاى پيشين و قرنهاى گذشته را فريفته است . آنان كه شهد دنيا در كامشان شيرين آمد ، فريفته‏اش شدند ، فرصت از دست دادند و طراوتش را بپژمردند ، اينك خانه‏هاشان به گور مبدل شده ، ثروتهاشان به ديگران رسيده است . نه زيارت كنندگان را مى‏شناسند ، نه نسبت به ديده‏هاى گريانشان احساسى دارند و نه دعوتى را پاسخ مى‏گويند . پس ، از دنيا بپرهيزيد كه حيله‏گرى است بس پرفريب و نيرنگ باز ، دهنده‏اى باز گيرنده و پوشاننده‏اى است برهنه ساز . آسايشش پايان پذير و رنجهايش بى‏پايان باشد و گرفتاريهايش هرگز تمامى نمى‏يابد . ( 387 ) بخشى از همان گفتار در توصيف زاهدان ايشان گروهى از اهل اين دنيايند كه در حقيقت اهل آن نيستند ، پس راه و رسم زندگى‏شان به گونه‏اى است كه بيان‏گر غربت و بيگانگى با دنيا است بر مبناى بينش خاص خود در دنيا عمل مى‏كنند و از آن چه با هوشمندى مى‏ترسند ، گريزان‏اند . در دنيا ، تلاشهاى جسمى‏شان به گونه‏اى است كه گويى بر دوش اهل آخرت در حركت‏اند . آرى ، زاهدان در حالى كه نظاره‏گر وضع اهل اين جهان‏اند كه چه گونه مرگ تن خود را بزرگ مى‏شمرند خود بيش از هر چيز بزرگ شمار مرگ قلبهاى زندگان خويش‏اند .