متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
[ 363 ]
230 و از خطبههاى آن حضرت است
همانا ترس از خدا كليد درستى كردار است ، و اندوخته قيامت را به كار ، و از هر بندگى موجب رهايى ، و رهايى از هر تباهى . بدان حاجت خواهنده روان است ، و بدان گريزنده در امان ، و خواستهها در دسترس خواهان .
پس كار كنيد حالى كه عمل « به سوى خدا بالا مىرود 1 » و توبه سود مىدهد ، و دعا شنيده مىشود و آرامش بر قرار است ، و خامهها به كار . و در كارها پيشدستى كنيد در عمرى كه واپس رونده است ، 2 و بيماريى كه از كار بازدارنده است ، يا مرگى كه رباينده است ، كه مرگ به هم زننده لذّتها و شادمانى شماست ، و تيره كننده خواهشهاى نفسانى ، و دور كننده از مقصدهاى اين جهانى ديدار كنندهاى است كه او را نپذيرند ، همتايى است كه شكست نخورد . كينهخواهى است كه پى او را نگيرند . حلقههاى ريسمانهايش را بر شما انداخته است ، و سختيهايش فراتان گرفته ، و پيكانهاش را به سوىتان روانه ساخته . قهرش سترگ است و دشمنىاش در پى هم ، و خطا در آسيبش كم . زودا كه ابرهاى تيره مرگ بر شما سايه افكند و دردهايش را هر دم سختتر كند و تاريكيهاى مرحله جان كندن ، و از خود بى خود شدن و بيهوش بودن . و رنج گرفته شدن جان ، و پردههاى تاريك مرگ يكديگر را پوشان ، و طعم ناخوشايند آن . گويى ناگهان مرگ بر شما تاخته و گفتگوهاتان را خاموش ساخته ، و جمعيتتان را پراكنده و نشانههاتان را از ميان برده ، و خانههاتان را تهى كرده و ميراث خوراهاتان را بر انگيخته تا گرد شوند و مرده ريگتان را ميان يكديگر قسمت كنند : از دوستى گزيده كه سودى نرساند ، و خويشاوندى غمين كه بلايى باز نگرداند . و به غم شادمانى كه اندوه نداند .
پس بر شما باد به كوشش و كوشيدن ، و ساخته شدن و آماده گرديدن . و برداشتن توشهاى كه به كار آيد ، از منزلى كه بايد . و مفريبد شما را دنيا چنانكه فريفت كسانى را كه پيش از شما بودند ، از آنان كه گذشتند و رفتند و جاى خويش تهى هشتند . آنان كه دنيا را دوشيدند و شرنگ فريبش را نوشيدند . نابود كردند آنچه را به كار آيد و كهنه كردند آن را كه نو بايد .
[ 264 ]
خانههاشان گورستان شد و دارايىشان مرده ريگ اين و آن . آن را كه نزدشان آيد نشناسند كيست ، و آن را كه براىشان بگريد ننگرند كه گريست ؟
و آن را كه بخواندشان پاسخ ندهند كه سخنت چيست . پس ، از دنيا بپرهيزيد كه سخت بيوفاست و فريبنده . نيرنگبازى است بخشنده و منع كننده ، از اين دست پوشنده ،
از آن دست رخت كننده . نه آسايشش بپايد ، و نه رنجش به سرآيد ، و نه بلايش بياسايد .
و از اين خطبه است ، در صفت زاهدان
مردمى بودند در دنيا ، كه نمىدانستند دنيا چيست ، در آن چون كسى به سر بردند كه از مردم دنيا نيست . كار از روى بصيرت كردند و در آنچه از آن پرهيزشان بايد سبقت جستند . تنهاشان اينجا به كوشش است ليكن به حقيقت ميان مردم آخرت در گردش است . مردم دنيا را مىبينند كه مرگ تنهاشان را بزرگ مىپندارند ، اما آنان مرگ دلهاى زندگان را بزرگتر مىشمارند .