متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
[ 166 ]
217 از خطبههاى آن حضرت ( ع ) است :
دَارٌ بِالْبَلاَءِ مَحْفُوفَةٌ وَ بِالْغَدْرِ مَعْرُوفَةٌ لاَ تَدُومُ أَحْوَالُهَا وَ لاَ يَسْلَمُ نُزَّالُهَا أَحْوَالٌ مُخْتَلِفَةٌ وَ تَارَاتٌ مُتَصَرِّفَةٌ اَلْعَيْشُ فِيهَا مَذْمُومٌ وَ اَلْأَمَانُ مِنْهَا مَعْدُومٌ وَ إِنَّمَا أَهْلُهَا فِيهَا أَغْرَاضٌ مُسْتَهْدَفَةٌ تَرْمِيهِمْ بِسِهَامِهَا وَ تُفْنِيهِمْ بِحِمَامِهَا وَ اِعْلَمُوا عِبَادَ اَللَّهِ أَنَّكُمْ وَ مَا أَنْتُمْ فِيهِ مِنْ هَذِهِ اَلدُّنْيَا عَلَى سَبِيلِ مَنْ قَدْ مَضَى قَبْلَكُمْ مِمَّنْ كَانَ أَطْوَلَ مِنْكُمْ أَعْمَاراً وَ أَعْمَرَ دِيَاراً وَ أَبْعَدَ آثَاراً أَصْبَحَتْ أَصْوَاتُهُمْ هَامِدَةً وَ رِيَاحُهُمْ رَاكِدَةً وَ أَجْسَادُهُمْ بَالِيَةً وَ دِيَارُهُمْ خَالِيَةً وَ آثَارُهُمْ عَافِيَةً فَاسْتَبْدَلُوا بِالْقُصُورِ اَلْمَشَيَّدَةِ وَ اَلنَّمَارِقِ اَلْمُمَهَّدَةِ اَلصُّخُورَ وَ اَلْأَحْجَارَ اَلْمُسْنَدَةَ وَ اَلْقُبُورَ اَللاَّطِئَةَ اَلْمُلْحَدَةَ اَلَّتِي قَدْ بُنِيَ عَلَى اَلْخَرَابِ فِنَاؤُهَا وَ شُيِّدَ بِالتُّرَابِ بِنَاؤُهَا فَمَحَلُّهَا مُقْتَرِبٌ وَ سَاكِنُهَا مُغْتَرِبٌ بَيْنَ أَهْلِ مَحَلَّةٍ مُوحِشِينَ وَ أَهْلِ فَرَاغٍ مُتَشَاغِلِينَ لاَ يَسْتَأْنِسُونَ بِالْأَوْطَانِ وَ لاَ يَتَوَاصَلُونَ تَوَاصُلَ اَلْجِيرَانِ عَلَى مَا بَيْنَهُمْ مِنْ قُرْبِ اَلْجِوَارِ وَ دُنُوِّ اَلدَّارِ وَ كَيْفَ يَكُونُ بَيْنَهُمْ تَزَاوُرٌ وَ قَدْ طَحَنَهُمْ بِكَلْكَلِهِ اَلْبِلَى وَ أَكَلَتْهُمُ اَلْجَنَادِلُ وَ اَلثَّرَى وَ كَأَنْ قَدْ صِرْتُمْ إِلَى مَا صَارُوا إِلَيْهِ وَ اِرْتَهَنَكُمْ ذَلِكَ اَلْمَضْجَعُ وَ ضَمَّكُمْ ذَلِكَ اَلْمُسْتَوْدَعُ فَكَيْفَ بِكُمْ لَوْ تَنَاهَتْ بِكُمُ اَلْأُمُورُ وَ بُعْثِرَتِ اَلْقُبُورُ هُنالِكَ تَبْلُوا كُلُّ نَفْسٍ ما أَسْلَفَتْ وَ رُدُّوا إِلَى اَللَّهِ مَوْلاهُمُ اَلْحَقِّ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ 1 18 10 : 30 تاره : دفعه ، مرتبه مستهدفه : چيزى كه نصب مىشود و هدف تيراندازى قرار مىگيرد .
[ 167 ]
عفت الآثار : آثار محو شد ، ناپديد شد نمارق : جمع نمرق و نمرقه : متكاى كوچك كلكل : سينه بعثرت القبور : قبرها نبش شد ، و آنچه در آن بود بيرون آورده شد ، هر گاه شخصى كالاى فروشى خود را ، هم زند ، و زير و رو كند بطورى كه آنچه در پايين است بالا بيايد و آنچه در بالاست پايين آيد ، مىگويند :
بعثر الرجل متاعه : آن مرد كالاى خود را زير و رو كرد . « دنيا سرايى است كه با گرفتارى در آميخته و به مكر و فريبكارى شهرت يافته است ، همواره بر يك حال باقى نمىماند ، وارد شوندگان به آن سالم نمىمانند احوالش گوناگون و اوضاعش در تغيير است خوشى در آن نكوهيده و آسودگى در آن وجود ندارد ، ساكنان دنيا هدف بلايند كه دنيا آنان را با تيرهاى خود نشانه گرفته و با مرگ نابودشان مىكند .
بدانيد اى بندگان خدا ، شما و دنيايى كه در آن قرار داريد در همان مسيرى گام برمىداريد كه گذشتگان شما آن را پيمودهاند ، آنها كه عمرشان از شما درازتر و خانههايشان از خانههاى شما آبادتر و آثارشان از شما بيشتر بود ، صداهايشان خاموش شد و از هوا و هوس افتادند و بدنهايشان پوسيد و ساختمانهايشان خالى ماند و آثارشان مندرس شد ، كاخهاى بر افراشته و ساختمانهاى استوار و بالشهاى گسترده را به سنگهاى محكم و قبرهاى به لحد چسبيده ، تبديل كردند ، آن قبرهايى كه اطرافشان ويران شده و ساختمان آنها با خاك استوار شده است مكان آن قبرها با هم نزديكند ولى آنان كه در قبرها خوابيدهاند ، غريب و تنهايند در يكجا اجتماع دارند ولى ترسان و هراسانند و گروهى به ظاهر راحتند امّا در واقع گرفتارند ، با وطنهاى خود انس نمىگيرند ، با آن كه با هم نزديك و همسايهاند ، امّا همانند همسايگان با هم آميزش ندارند ، چگونه ميان آنها ديد و باز ديد باشد و حال آن كه پوسيدگى با سينه خود آنان را خرد كرده و سنگ و خاك ايشان را خورده است ،
اكنون تصوّر كنيد كه شما نيز به جاى آنها رفتهايد و آن خوابگاه شما را به گرو گرفت ، و آن امانتگاه شما را در آغوش دارد ، پس چگونه خواهد بود حال شما ،
وقتى كه كارهايتان سرآيد و قبرها زير و رو شود ؟ « هُنالِكَ تَبْلُوْا كُلُّ نَفسٍ ما
[ 168 ]
أسْلَفَتْ وَ رُدُّوا إلىَ اللَّه مَوْلاهُمُ الْحَقَّ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانوا يَفْتَرُونَ . » [ 1 ] امام ( ع ) در اين خطبه شريف كه دنيا را نكوهش و نواقص آن را گوشزد كرده ، مىخواهد انسان را چنين هشدار دهد كه از تمايل زياد به دنيا بر حذر باشد و بداند كه رو آوردن به زرق و برق دنيا ، آدمى را از توجه به خدا باز مىدارد ، بايد به دنيا به گونهاى نگريست و استفاده كرد كه بدان منظور پديد آمده است ( يعنى دنيا را وسيله آخرت قرار داد و نه هدف ) كلمه دار خبر مبتداى محذوف ( الدنيا ) است .
در آغاز ، عيبهاى دنيا را بر شمرده و مردم را از آن بر حذر داشته است :
1 دنيا با گرفتارى و بلا همراه است و به منظور رساتر بودن كلام ، اين معنا را بطور كنايه با لفظى كه از مادّه حفوف اشتقاق يافته و به معناى احاطه و فراگيرى همه جهات است تعبير فرموده است ، چون كنايه رساتر از تصريح است .
2 دنيا به دغلكارى و فريب شهرت دارد ، لفظ فريب و دغل را به عنوان كنايه و استعاره ذكر كرده است ، زيرا گاهى در دنيا خوشيهايى به انسان رو مىآورد كه چون مورد پسند انسان است و به آن خو مىگيرد ، تصور مىكند كه اين وضع براى هميشه باقى مىماند گويا از دنيا قول گرفته كه هميشه با او سر سازش داشته باشد ، و چون آن وضعيت تغيير مىكند و دنيا با او ناسازگار مىشود مثل آن است كه دنيا وى را فريب داده و با او مكر كرده است و از آن رو كه اين تغيير حالت ، از خوشى به ناخوشى و بالعكس براى دنيا زياد و دائمى است لذا به اين ويژگى معروف و مشهور است .
[ 1 ] سوره يونس ( 10 ) آيه ( 29 ) ، يعنى : در آن هنگام هر نفسى آنچه را كه پيش فرستاده خواهد يافت و همه به سوى معبود به حق و مولاى حقيقى خود باز مىگردند و آنچه را كه افترا مىبستند به كارشان نيايد .
[ 169 ]
3 هيچ حالتى از حالات دنيا ثبات و دوامى ندارد .
4 وارد شوندگان به دنيا از آفتها مصون نيستند .
5 احوال آن متفاوت است . احوال خبر مبتداى محذوف است و تقدير آن چنين است ، احوالها احوال مختلفه .
6 متغيّر بودن حالات آن ، چنان است كه پس از هر حالتى ، حالت ديگرى پيدا مىشود .
7 خوشى و دلبستگى بدان نكوهيده است ، زيرا لذتهاى آن ، عاقبتى هلاكتزا دارد و آلوده به مرضهاى تيره كننده دل و عوارض نامطلوب است و به اين سبب پيوسته در زبانهاى اغلب مردم مورد مذمت قرار مىگيرد و در زبان كسى هم كه دنيا به كام اوست و در آسايش و رفاه زندگى مىكند ، موقعى كه برخى بيماريهاى فرساينده بر جسم و جان او عارض مىشود ، دنيا مورد نكوهش و مذمّت واقع مىشود .
8 هيچ گونه امنيّتى از خطرهاى آن وجود ندارد و انسان در دنيا از خطراتش ايمن نيست ، خطرهايى كه از لوازم ذاتى و تحولاتى وجودى دنياست و استعدادهاى كسانى كه بر اثر حركت افلاك و ستارههاى آن ، امورى را مىپذيرند در دنيا مختلف است و ارواح مجرّده ، از سوى حق تعالى به هر پذيرندهاى از آنها آنچه آماده دريافتش هست ، افاضه مىكنند .
9 ساكنان دنيا همواره هدف تيرهاى بلايند ، واژه اغراض را استعاره از مبتلايان آورده و كلمه مستهدفه را هم كه از لوازم مشبه به است براى ترشيح ذكر فرموده است ، همچنان كه تيراندازى را استعاره از ايجاد گرفتاريها ، و تيرها را به عنوان ترشيح آورده است .
10 دنيا با ساكنان خود همان رفتارى را دارد كه با گذشتگان داشته است آنها كه از ايشان عمرشان درازتر و خانههايشان آبادتر و آثارشان بالاتر بود
[ 170 ]
يعنى عظمت آثار آنها چنان بود كه كسى را قدرت داشتن آن نبود و به سبب عظمتى كه داشت نمىتوانست به آن برسد .
منظور از اين قسمت آن است كه دنيا همچنان كه پيشينيان را به نابودى كشانده ساكنان فعلى را هم به آنان ملحق مىسازد .
اصبحت اصواتهم . . . و الثرى ،
اين جا امام ( ع ) آنچه را كه بر سر گذشتگان از مردم آمده بطور تفصيل بيان فرموده است كه هشدارى باشد براى مردم دنيا . و عبارت : رياحهم راكده ، كنايه از بىحركت بودن و گمنامى آنهاست پس از آن همه عظمت و ابهّتى كه در دلهاى مردم داشتند .
قد بنى بالخراب فناؤها ،
يعنى خانههايى كه با داشتن اهل و وجود ساكنان در آن آباد و معمور بود اكنون خراب شده و بر روى آن قبرها جاى گرفته است .
در به كار بردن چهار كلمه فناؤها و بناؤها و مغترب و مقترب ، امام ( ع ) رعايت سجع [ 2 ] متوازى كرده است ، كه در ميان هر يك از دو كلمه پهلوى هم ، قرار دارد و از تقابلى كه ميان دورى و نزديكى وجود دارد ، چنين اراده شده است كه آن كه در قبر خوابيده اگر چه قبرش به محلّ خانهاش نزديك است اما تنهاست و از خانوادهاش دور است . و با بيان چند ويژگى براى خفتگان در قبرها كه وحشت زده و گرفتارند و با وطنهاى خود مأنوس و همانند همسايگان با هم ارتباط بر قرار نمىكنند ، اراده كرده است كه اين همسايگى و فراغت خاطر آنها و حتى كليّه حالات آنها مثل دنيا نيست كه با هم انس و الفت داشته باشند و اين مطلب را بدان جهت بيان فرموده تا اهل دنيا از علاقهمندى به آن دورى كنند و چندان دلبسته به آن نباشند ، و سپس علت آن را كه اهالى قبرها به ديدار يكديگر نمىروند با اين بيان تشريح فرموده است : چگونه ميان آنها ديد و باز ديد باشد
[ 2 ] سجع متوازى : چند كلمه متوالى ذكر شود كه حروفشان از نظر عدد مساوى و حرف آخر آنها يكى باشد ، ج 1 شرح عربى ص 26 .
[ 171 ]
و حال آن كه پوسيدگى با سينه خود آنها را آرد كرده و كلمه طحن را براى اين معنا كه كهنگى و پوسيدگى بدنهاى آنان را تباه ساخته استعاره آورده و واژه كلكل را هم كه به معناى سينه و از لوازم مشبّه به است به منظور ترشيح براى آن ذكر كرده است و همچنين لفظ اكل را كه به معناى خوردن است براى اين معنا كه سنگها و خاكهاى گور بدنهاى مردگان را به نابودى كشاندهاند استعاره آورده است .
و كأن قد صرتم . . . المستودع ،
واژه كأن از حروف مشبهه به فعل و مخفّفه از مثقّله است ، اسم آن ضمير شأن و خبرش قد صرتم است و اشاره است به اين كه شما هم مثل گذشتگان خود گويا اكنون به سرنوشت آنان دچار شدهايد .
و ارتهنكم ذلك المضجع ،
گويا قبر ، محلّ اقامت شما شده است و شما را از ساكنان پا بر جاى خود به حساب مىآورد ، و اين كه قبر را براى مردگان به عنوان مستودع يعنى جايگاه موقّتى و امانت ذكر كرده به اين دليل است كه براى هميشه در آن جا نيستند بلكه در آينده كه روز قيامت است از آن جا بيرون مىآيند و به صحنه رستاخيز و سپس قرارگاه ابدى خود رهسپار مىشوند .
فكيف بكم . . . القبور ،
در آخر ، امام ( ع ) به منظور اين كه مردم را به كارهاى نيك و عبادات تشويق كند و از هوا و هوس و اعمال گناه و معصيت باز دارد ايشان را به احوال روز رستاخيز و هول و هراسهاى آن هشدار مىدهد و به عنوان پرسش كه آگاه كنندهتر است توجه آنها را جلب كرده است ، و در ذيل اين سؤال به اين نكته اشاره فرموده است كه در آن روز در حقيقت آدمى بيدار شده و نسبت به آنچه از خير و شرّ كه پيش فرستاده و اعمالى كه در دنيا انجام داده آگاه مىشود ، به سوى مولاى حقيقى و معبود واقعى بازگشت مىكند كه در اين صورت بطلان تمام معبودهاى باطلى كه در دنيا آنها را حق مىپنداشتهاند آشكار مىشود . توفيق از خداوند است .