متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
( 380 )
[ 256 ]
215 گفتارى است از آن حضرت
به خدا سوگند كه اگر شبها را بر بستر خارهاى پر گزند سعدان به صبح آرم و دست و پايم به غل و زنجير كشيده شود ، تحملش برايم بسى دلپذيرتر از آن است كه در قيامت خدا و رسولش را در حالتى ملاقات كنم كه به بندهاى از بندگانش ستم روا داشته ، يا از حطام دنيا چيزى به ناحق برگرفته باشم . آخر براى اين تن خاكى كه بندبند آن به پوسيدگى مىشتابد و دورانى بس دراز در زير تودههاى خاك مىماند چه گونه كسى را ستم روا دارم ؟
به خدا كه عقيل را در هنگامهى فقر و تنگدستى ديدم كه چيزى از گندم شما را از من مىطلبيد ، در حالى كه كودكانش را با موهاى ژوليده و تيرهرنگ مىنگريستم . از سختى فقر رنگ فرزندان برادرم چنان به تيرگى مىزد كه گويى به عمد نيلگونشان كرده بودند . عقيل با تاكيد و اصرار خواستش را مطرح مىساخت و تقاضايش را پياپى باز مىگفت . نخست چنان به گفتههايش گوش سپردم كه پنداشت دينم را به او مىفروشم و راه خود را وا مىنهم و همراه او مىشوم پس پاره آهنى را تافتم و به بدنش نزديك كردم ، تا عبرت آموزد . چونان بيمارى در بستر به فغان آمد ، تو گويى كه آهن تفتيدهاش مىگدازد . آنك گفتمش : « مادران داغديده در سوگت بمويند اى عقيل تو از آهنى كه انسانى آن را به بازى گداخته است ، چنين مىنالى ، اما مرا به سوى چنان آتشى كه جبار از سر خشم شعلهورش ساخته است ، مىكشانى ؟ مگر تو بايد از اين آزردگى اندك چنين بنالى ، ولى فغان مرا از شرارهى دوزخ روا ندانى ؟ » شگفتتر از اين داستان آن ديگرى است كه با ظرفى دربسته و پر از معجونى كه چنان از آن نفرت داشتم و چندشم مىشد كه گويى با لعاب دهان يا پس آوردههاى مار خميرش كردهاند به نزد من آمد . او را گفتم : « اين صلهى رحم است يا زكات يا صدقه ، كه اين همه بر ما اهل بيت حرام است ؟ » او گفت : « نه اين است و نه آن ،
بلكه هديه است » . پس گفتم :
« زنان فرزند مرده به سوگت بنشينند ، آيا با توجيه دينى براى فريب من آمدهاى ؟
آيا تو مخبطى يا ديوانه يا هذيان مىگويى ؟ به خدا سوگند كه اگر اقليمهاى هفتگانه را با هر چه در زير آسمانهاى آنها است مرا دهند كه خداى را حتى در حد گرفتن پوست جوى از دهان مورى نافرمانى كنم ، نخواهم كرد ، چرا كه اين دنياى شما در نزد من از برگ نيم جويدهاى در دهان ملخى ناچيزتر است . » على را با نعمتهاى فنا پذير و لذتهاى گذرا و ناپايدار چه كار ؟ از خواب آلودگى
[ 257 ]
خرد و زشتى لغزشها به خدا پناه مىبريم و از او يارى مىجوييم .