جستجو

و من كلام له ع قاله عند تلاوته

متن ترجمه آیتی ترجمه شهیدی ترجمه معادیخواه تفسیر منهاج البرائه خویی تفسیر ابن ابی الحدید تفسیر ابن میثم

214 از سخنان آن حضرت است به هنگام تلاوت آيه‏ى : « اى انسان ، چه چيز تو را در برابر پروردگارت مغرور كرده است » ( قرآن كريم ، سوره‏ى 82 ، آيه‏ى 6 ) ( 379 ) راستى را كه برهان تراشى اين انسان از پاسخ هر متهم مبتذل‏تر و پوزشش از توجيه هر فريب خورده‏اى بى‏پايه‏تر است ، بى‏گمان چنين است كه انسان به سبب خود ناشناسى بر خطاى خويش پاى مى‏فشارد . اى انسان ، چه چيزى تو را بر گناهت گستاخ كرده ، در برابر پروردگارت به غرور كشانيده است و سقوط را برايت آشنا ساخته است ؟ آيا درد تو را درمانى و خواب تو را بيدارى‏اى نيست ؟ آيا چونان كه به ديگران دل مى‏سوزانى بر خود رحم نمى‏كنى ؟ آيا تو نيستى كه اگر كسى را در آفتاب سوزان ببينى به سايه سارش مى‏كشى ، يا با ديدن كسى كه تن و جانش به درد گرفتار آمده است به گريه مى‏افتى ؟ پس وقتى كه جانت را گرانقدرترين جانها مى‏دانى ، چيست كه تو را بر درد خويش شكيبا و بر مصيبتها سنگدل كرده ، از گريستن بر بيچارگى خويش بازت داشته است ؟ چه گونه است كه با ترس شبيخون از خواب گران بر نمى‏خيزى ، در حالى كه با غوطه ورى در گناه به گرداب خشم او نزديك و نزديكتر مى‏شوى ؟ اينك اين سستى درونى را با عزمى آهنين به درمان پرداز و خواب گرانى را كه به چشمانت راه يافته است ، به بيدارى بدل ساز . خداوند را فرمانبردار و تنها با ياد او مانوس باش و درست به هنگامى كه از او رخ برتافته‏اى و به ديگرى روى آورده‏اى ، روى كردن او را به خود در نظر آر كه تو را به بخشايش خود فرا مى‏خواند و به فضل خويش مى‏نوازد . پس او با آن نيروى وصف ناپذيرش چه بزرگوار است ، و تو با اين همه ضعف و ناتوانيت بر نافرمانى چه گستاخى ، در حالى كه در پناه پرده پوشى او [ 255 ] اقامت گزيده‏اى و در پهنه‏ى فضلش شناورى و با اين همه ، فضل خويش را نه تنها از تو دريغ نمى‏كند كه پرده برگرفتن از راز تو را نيز روا نمى‏دارد . اين است كه آنى از نعمتهاى نو به نويى كه ارزانيت داشته ، پرده‏هايى كه بر بدى‏هايت افكنده ، و بلاهايى كه از تو باز گردانيده است ، بى‏بهره نبوده‏اى . پس چه مى‏پندارى اگر فرمانش مى‏بردى ؟ به خدا اگر بيان گذشته بر روابط دو تن حاكم بود كه در نيرو برابر و در قدرت همسنگ بودند ، تو خود پيش از هر كس به بدكارى و دژخويى خويش داورى مى‏كردى . راست مى‏گويم اين دنيا نيست كه تو را فريفته است ، بلكه اين تويى كه فريبش را پذيرا شده‏اى ، چرا كه دنيا ، پندها را بى‏پرده با تو در ميان نهاده ، دور از هر تبعيضى از حقايق آگاهت كرده است و بى‏ترديد دنيا با اين همه هشدارهاى پى در پى از فرود آوردن بلا در تن و كاستن نيرويت صادق‏تر و وفادارتر از آن است كه دروغت بگويد يا فريبت دهد . بسا پندهاى دنيا را كه با بدبينى مى‏نگرى و بسا راستيهايش را كه دروغ مى‏انگارى . آرى ، اگر در خانه‏هاى فرو پاشيده و ويرانه‏هاى خلوت و خاموش به شناختن دنيا برخيزى ، با ياد آورى‏هاى زيبا و پندهاى رسايش او را دوستى دلسوز و يارى مهربان مى‏يابى كه تباهى تو را دريغ دارد . راستى را كه دنيا براى كسى كه به عنوان سراى خويش بدان دل خوش نكند و وطن خويشش نشناسد ، چه جايگاه و سراى نيكى باشد . و بى‏شك فردا تنها كسانى از گذرگاه دنيا به سعادت مى‏رسند كه امروز سخت از آن گريزان‏اند . آن گاه كه جهان بلرزد و رويدادهاى هولناك قيامت عينيت يابد ، اهل هر مسلك راه خود گيرد ، هر قشرى از بندگان به معبود خويش پيوندد و هر دسته‏اى از پيروان به فرمانده خود راه جويد . آرى ، در روزى كه صحنه‏ى نمايش عدل و قسط او باشد ، هيچ عملى حتى چشم گشودنى در فضا و گام زدن آرامى در زمين جز به حق جزا نيابد . و چه بسيار برهانها كه ابتذالشان در آن روز نمايان شود و چه رشته‏هاى توجيهى كه بگسلند ، پس در زندگى خويش در پى كارنامه‏اى چنان باش كه عذرت را پشتوانه‏اى محكم باشد و در اثبات برهانت به كار آيد . و از آن چه ماندنى نيست دستاوردى ماندگار فرا چنگ آر ، براى سفر آماده شو ، برق نجات را بنگر و مركبى چالاك را زين كن .