متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
214 سخنى از آن حضرت ( ع ) هنگام تلاوت يا ايها الانسان ما غرّك بربّك الكريم ( 1 ) فرمود :
آنكه از او چنين پرسشى شده ، دليلش نادرستترين دليلهاست و فريبخوردهاى است كه عذرش در خور پذيرفتن نيست ، اصرار مىورزد كه درنگش در عالم جهالت به دراز كشد .
اى انسان ، چه كسى تو را به گناهكارى دلير كرد و چه چيز تو را به پروردگارت مغرور نمود . و چه چيز تو را به هلاكت خويش دلبسته ساخت ؟ آيا دردت را درمانى نيست ؟ آيا از اين خواب گران ديده نمىگشايى ؟ چرا آنسان ، كه به ديگران مهر مىورزى به خود مهربان نيستى ؟ بسا كسى را در تابش آفتاب بينى و از سر ترحم بر او سايه افكنى يا بيمارى پيكرش را دردمند ساخته و بر او از سر دلسوزى بگريى .
پس از چيست كه بر درد خويش شكيبا هستى و بر مصيبتهاى خود صبور و پايدارى ؟
از چيست كه بر جان خود ، كه در نزد تو عزيزترين جانهاست ، سرشكى نمىبارى ؟
چرا شبيخون كيفر خداوندى از خواب غفلتت برنمىانگيزد و حال آنكه ، نافرمانيهايت تو را به ورطه قهر او افكنده است . پس به نيروى عزم و تصميم دردى را كه بر دل تو سستى آورده ، درمان كن و به بيدارى و هوشيارى خواب غفلت از ديدگان بزداى .
[ 517 ]
خدا را اطاعت كن و به ياد او انس بگير . و در نظر آر ، آن حالت را كه تو از او روى گردانيدهاى و او به تو روى آورده است . تو را به بخشايش خويش فرا مىخواند و فضل و نعمتش تو را در برگرفته و تو از او به ديگرى روى نهادهاى .
بلند و برتر است آن خداى توانا كه كريم و بزرگوار است و تو اى بنده بيمقدار ناتوان در نافرمانى او ، چه گستاخى و حال آنكه ، در پناه ستر و پوشش او غنودهاى و در فراخناى فضل و بخشايش او مىگردى . خداوند نه فضل و بخشايش خود را از تو دريغ داشت و نه پرده از گناهانت برگرفت . بلكه ، چشم بر هم زدنى ، از نعمتى كه بر تو ارزانى مىدارد و پردهاى كه بر گناهان تو مىكشد يا بلايى كه از تو مىگرداند بىبهره نبودهاى . پس ، چه گمان برى به او ، اگر فرمانش برى ؟ به خدا سوگند ، اگر اين حال ميان تو و ديگرى كه در قدرت و توان همسنگ تو مىبود ، پديد آمده بود ، تو خود نخستين كسى بودى كه خود را به سبب سوء اخلاق و زشتى رفتارت نكوهش مىكردى .
به راستى ، دنيا تو را نفريفته ، تو خود فريفته آن شدهاى . دنيا هر چيز را كه از آن عبرتى توان گرفت ، برايت آشكار ساخت و از فوايد عدالت آگاهت نمود . دنيا كه تو را به دردمند شدن تن و نقصان نيرو وعده مىدهد ، صادقتر و وفادارتر از آن است كه به تو دروغ گويد يا فريبت دهد . و بسا كه تو اندرز دهندگانش را متهم داشتى و راست گفتارانش را به دروغ نسبت دادى .
اگر دنيا را در سرايهاى ويران و زمينهاى خالى شده از مردمان بشناسى ، بينى كه چه پندهاى نيكو و اندرزهاى رسايت مىدهد . پس آن را دوستى مهربان خواهى يافت كه هرگز نخواهد كه تو به تباهى افتى .
دنيا چه خوش سرايى است ، ولى براى كسى كه بدان دل نبندد و چه دلپذير جايى است ، ولى براى كسى كه آن را وطن اصلى خويش نداند . فرداى قيامت نيكبختان دنيا كسانى هستند كه امروز از آن گريزاناند .
آنگاه كه زمين بلرزد و قيامت با همه هول و هراسش در رسد و به هر آيينى ،
پيروان آن پيوندند و به هر معبودى ، پرستندگانش و به هر پيشوايى ، فرمانبرانش ،
چشمى به فضا باز و گامى آهسته بر زمين نهاده نماند ، جز آنكه ، در دستگاه عدل الهى جزاى آن بحق داده شود .
[ 519 ]
بسا حجتها كه در آن روز باطل گردد و رشته عذرها گسسته شود . از اعمال خود وسيلتى بجوى تا عذرت پايدار و حجتت ثابت بماند . از آنچه براى تو نمىماند توشهاى برگير كه براى تو بر جاى ماند . مهياى سفر خود باش . به برق رهايى خود نظر افكن كه از كجا مىزند و بر مركب جد و جهد خود بار برنه .