متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
[ 97 ]
210 گفتار آن حضرت در ميدان جنگ جمل موقعى كه چشمش به بدنهاى كشته طلحه و عبد الرحمن بن عتاب بن اسيد افتاد ، فرمود :
لَقَدْ أَصْبَحَ ؟ أَبُو مُحَمَّدٍ ؟ بِهَذَا اَلْمَكَانِ غَرِيباً أَمَا وَ اَللَّهِ لَقَدْ كُنْتُ أَكْرَهُ أَنْ تَكُونَ ؟ قُرَيْشٌ ؟
قَتْلَى تَحْتَ بُطُونِ اَلْكَوَاكِبِ أَدْرَكْتُ وَتْرِي مِنْ ؟ بَنِي عَبْدِ مَنَافٍ ؟ وَ أَفْلَتَتْنِي أَعْيَانُ ؟ بَنِي جُمَحَ ؟
لَقَدْ أَتْلَعُوا أَعْنَاقَهُمْ إِلَى أَمْرٍ لَمْ يَكُونُوا أَهْلَهُ فَوُقِصُوا دُونَهُ عبد الرحمان : فرزند عتاب ، فرزند اسيد ، پسر ابى العاص بنى اميّه ، در جنگ جمل شركت داشت و همان جا كشته شد ، نقل شده است كه در همان روز عقابى دست او را برداشت و در يمامه آن را يافتند و با انگشترى كه در انگشت او بود آن را شناختند ، او را يعسوب قريش هم مىگفتند .
اعيان : جمع عين است و به معناى بزرگان قوم و افراد با اعتبار مىباشد .
جمح : نام قبيلهاى است .
اتلعوا : گردنهاى خود را كشيدند مانند كسانى كه به طرف چيزى از بالا با دقت نگاه كنند .
وقصوا : گردنهاى آنان شكست .
ابو محمد : كينه طلحه است . « ابو محمد اين جا غريب مانده است ، به خدا سوگند دوست نداشتم كه اين چنين قريش را زير سينه ستارگان كشته بينم ، انتقام خود را از فرزندان
[ 98 ]
عبد مناف گرفتم ، ولى از بزرگان ، قبيله بنى جمح از دست من گريختند ، قريش به جانب كارى گردنكشى كردند كه شايستگى آن را نداشتند ، و بى آن كه به مقصود رسند گردنهاى آنان درهم شكست . » در اين فصل به چند مطلب اشاره شده است :
1 نخست اين كه آن حضرت هر كدام از مخالفان خود را كه به قتل مىرساند و نيز آنان كه از لشكر خود او كشته مىشدند ، همهاش به منظور بر پا داشتن دين و برقرارى نظم و عدالت بود .
اگر اشكال شود كه كشتن اين جمعيت زياد ، فسادى حاضر و مشهود است .
پاسخ آن است كه : اگر چه اين كشتار نسبت به گروهى از مسلمانان در يك شهرى مايه تباهى و فساد است ولى اگر آن را با مصلحت تمام جامعه مسلمانان بسنجيم فسادى را موجب نمىشود و انجام دادن عملى كه فساد جزئى داشته باشد ، براى بدست آوردن مصلحت كلّى در بعضى از مواقع لازم است ، چنان كه گاهى براى حفظ سلامت بدن لازم است كه عضو فاسد آن قطع شود .
2 امام مىفرمايد : تحت بطون الكواكب اين عبارت كنايه بسيار ظريفى از بيابان است ، و منظور آن حضرت آن است كه من دوست نداشتم اين انسانها را با اين وضع بد ، در ميان بيابان ببينم بطورى كه نه روپوشى و نه ، حتّى سايهاى براى استتار آنها وجود دارد .
3 اگر كسى بگويد كه انتقام گرفتن دليل بر آن است كه كينهاى از دشمن به دل داشته است ، در صورتى كه اين صفتى ناپسند است ، پس چرا امام ( ع )
[ 99 ]
مىفرمايد : از بنى عبد مناف انتقام گرفتم ؟
در پاسخ مىگوييم : اصل و ريشه حقد و كينه صفت خشم و غضب است و آن هم تا موقعى ادامه دارد كه صورتى از شيئى آزار دهنده در ذهن انسان باقى باشد ، حال ، اگر اين خشم از تصوير چيزى نشأت گرفته باشد كه براى دين ضرر دارد ، در اين صورت انتقام گرفتن به منظور گرفتن حقّ و يارى كردن آن ناپسند نخواهد بود .
4 طلحه و زبير از طرف مادر ، جزء قبيله بنى عبد مناف بودند امّا پدر زبير از فرزندان عبد العزّى پسر قصىّ بن كلاب ، و پدر طلحه از فرزندان جعد ،
پسر تميم بن مرّه بود ، اما از بنى جمح ، در زمان امام ( ع ) ، عبد اللَّه بن صفوان پسر اميّة بن خلف ، و عبد الرحمان بن صفوان وجود داشتند .
نقل شده است كه مروان بن حكم نيز از آنها بود و در جنگ جمل اسير شد و سپس با شفاعتى كه امام حسين ( ع ) نزد پدرش از او كرد آزاد شد .
به جاى كلمه اعيان بنى جمح اغيار نيز روايت شده كه آن هم به معناى بزرگان مىباشد .
5 تعبير به اتلعوا اعناقهم كه درباره تجاوز طلبى قريش بيان فرموده است استعاره مىباشد و منظور آن است كه آنان براى خود انتظار خلافت داشتند ،
در حالى كه شايسته آن نبودند ، و عبارت : و قصوا كنايه از كشته شدن آنها در اين راه و نرسيدن به آن است . و توفيق از خداوند است .