جستجو

و من كلام له ع في التظلم و التشكي من قريش

متن ترجمه آیتی ترجمه شهیدی ترجمه معادیخواه تفسیر منهاج البرائه خویی تفسیر ابن ابی الحدید تفسیر ابن میثم

[ 92 ] 208 گفتار آن حضرت ( ع ) است : اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَعْدِيكَ عَلَى ؟ قُرَيْشٍ ؟ وَ مَنْ أَعَانَهُمْ فَإِنَّهُمْ قَدْ قَطَعُوا رَحِمِي وَ أَكْفَئُوا إِنَائِي وَ أَجْمَعُوا عَلَى مُنَازَعَتِي حَقّاً كُنْتُ أَوْلَى بِهِ مِنْ غَيْرِي وَ قَالُوا أَلاَ إِنَّ فِي اَلْحَقِّ أَنْ تَأْخُذَهُ وَ فِي اَلْحَقِّ أَنْ تُمْنَعَهُ فَاصْبِرْ مَغْمُوماً أَوْ مُتْ مُتَأَسِّفاً فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ لِي رَافِدٌ وَ لاَ ذَابٌّ وَ لاَ مُسَاعِدٌ إِلاَّ أَهْلَ بَيْتِي فَضَنَنْتُ بِهِمْ عَنِ اَلْمَنِيَّةِ فَأَغْضَيْتُ عَلَى اَلْقَذَى وَ جَرِعْتُ رِيقِي عَلَى اَلشَّجَا وَ صَبَرْتُ مِنْ كَظْمِ اَلْغَيْظِ عَلَى أَمَرَّ مِنَ اَلْعَلْقَمِ وَ آلَمَ لِلْقَلْبِ مِنْ وَخْزِ اَلشِّفَارِ استعديك : از تو كمك مى‏خواهم ، اسم مصدر آن « عدى » و به معناى كمك مى‏آيد . اكفأت الإناء و كفأته : ظرف را واژگون كردم . رافد : يارى كننده قذى : چيزى از خار و خاشاك كه در چشم قرار مى‏گيرد و آن را مى‏آزارد . شجى : چيزى كه از اثر غم و اندوه و در گلوى انسان پيدا مى‏شود ( عقده گره ) مانند كسى كه لقمه يا چيز ديگرى در گلويش گير كند . علقم : درخت تلخ شفار : جمع شفره و به معناى كارد ، تيغ است . « بار پروردگارا از تو يارى مى‏خواهم كه انتقام مرا از قريش و هم دستانشان بستانى ، زيرا آنان پيوند خويشاوندى مرا بريدند ، و پيمانه حقّ مرا [ 93 ] واژگونه ساختند ، و درباره حقى كه من از ديگران به آن سزاوارتر بودم تماما با من به منازعه و جدال برخاستند و به من گفتند : قسمتى از مال تو است كه مى‏توانى آن را بگيرى ولى از پاره ديگر ممنوع و باز داشته مى‏شوى ، بنابراين بايد يا با غم و غصه صبر كنى و بسازى و يا از تأسف و اندوه بميرى ، وقتى فكر كردم ديدم نه ياورى دارم كه به كمك من برخيزد و نه كسى كه از حق من دفاع كند ، مگر خانواده‏ام كه نخواستم آنان را به دست مرگ بسپارم ، از اين رو ، با ناراحتى همانند كسى كه خاشاك در چشم داشته باشد ، صبر كردم ، و همچون كسى كه استخوان در گلويش مانده باشد ، آب دهان فرو بردم و با فرو بردن خشم خود كه در كامم از حنظل تلختر و در اعضايم از تيزى شمشير دردناكتر بود تحمل كردم . » سيد رضى در آخر اين خطبه شريف مى‏فرمايد : گر چه اين سخنان امام ( ع ) در ضمن يكى از خطبات پيشين حضرت آمده است ، امّا من به دليل مختلف بودن روايت ، دوباره در اين جا به ذكر آن مبادرت ورزيدم . غرض حضرت در اين فصل از سخنان خود ، شكايت به پيشگاه خداوندى و يارى جستن از او در برابر قريش است كه او را از حق امامت و رهبرى امت كه تنها شايسته او بود ، دور كردند ، و از اين معنى به عنوان قطع رحم و بريدن پيوند خويشاوندى تعبير فرموده ، چنان كه از كناره‏گيرى و جدايى آنان از خود به واژگون كردن ظرف و پيمانه تعبير فرموده است ، زيرا اين امور لازمه واژگونى ظرف و ريختن آنچه در آن است مى‏باشد ، همچنان كه لازمه درست قرار گرفتن ظرف ، رو آوردن آنان به او ، و گرد آمدن آنها در اطراف اوست . و اجمعوا . . . غيرى ، شارحان شيعه مى‏گويند : منظور حضرت از آن عده كه عليه حق او به منازعه برخاستند جامعه قريشند كه به هنگام وفات رسول اكرم ( در دار الندوه ) گرد آمدند و ديگران را به خلافت نصب كردند ، و مراد از كلمه « غيرى » : ديگران ، سه خليفه قبل از آن حضرت مى‏باشد ، ولى شارحان غير [ 94 ] شيعه مى‏گويند : مراد از آنها ، آن چند نفرى هستند كه به عنوان شورا اجتماع كردند و پس از مشورت عثمان را به خلافت برگزيدند ، بنابراين قول دو خليفه اوّل در اين شكايت داخل نيستند ( قهرا مراد از غيرهم عثمان خواهد بود ) . امّا اين قول ضعيف است ، زيرا در خطبه شقشقيّه كه قبلا بيان شد از هر سه خليفه پيش از خود شكايت كرده است . خلاصه پس از جستجوى سخنان امام و بررسى احوال آن حضرت منظور آن حضرت از اين سخن و امثال آن ، بر كسى پوشيده نيست ، و مى‏توان ورود اين سخن را در مورد شكايت از طلحه و زبير ، هنگامى كه با يارانشان به سوى بصره شتافتند ، دانست ، زيرا در صورتى كه آن حضرت از زمامداران پيشين به خلافت سزاوارتر باشد ، با آن كه آنها در اسلام بر ديگران تقدم داشتند ، پس از اشخاصى كه در درجه‏اى پايين‏تر از آنها قرار گرفته‏اند ، به طريق اولى براى خلافت سزاوارتر خواهد بود ، و اين مورد مانند سخنى است كه مى‏فرمايد : « بار خدايا به فريادم برس از آن شورا كه چگونه درباره من شك كردند و مرا با نخستين فرد از آن سه نفر مقايسه كردند و تا آن جا مرا پايين آوردند كه با چنين افرادى همسنگ كردند [ 1 ] . » و قالوا : الاّ إنّ فى الحقّ . . . ، امام عليه السلام با تأسّف از زبان حال و افعال آنان خبر مى‏دهد و الاّ آنان با زبان خود چنين حرفها نگفته بودند . فنظرت . . . ، شارح بيان مى‏دارد كه قبلا ( ظاهرا در شرح خطبه شقشقيه ) شرحى از دردهاى حسّى و بريدگى كه وسيله تيغ و غير آن پيدا مى‏شود ذكر كرديم . و سپس يادآور مى‏شود كه هر كس دو فصل گذشته ( قسمتى از خطبه شقشقيه و خطبه 171 ) را مطالعه و دقت كند تفاوت روايتى آنها را با اين فصل درك خواهد كرد . توفيق از خداوند است . [ 1 ] فيا للَّه و للشورى ، متى اعترض الريب فىّ مع الاوّل منهم حتى صرت اقرن الى هذه النظائر . قسمتى از خطبه شقشقيّه .