متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
[ 45 ]
202 از خطبههاى آن حضرت ( ع ) است :
وَ كَانَ مِنِ اِقْتِدَارِ جَبَرُوتِهِ وَ بَدِيعِ لَطَائِفِ صَنْعَتِهِ أَنْ جَعَلَ مِنْ مَاءِ اَلْبَحْرِ اَلزَّاخِرِ اَلْمُتَرَاكِمِ اَلْمُتَقَاصِفِ يَبَساً جَامِداً ثُمَّ فَطَرَ مِنْهُ أَطْبَاقاً فَفَتَقَهَا سَبْعَ سَمَاوَاتٍ بَعْدَ اِرْتِتَاقِهَا فَاسْتَمْسَكَتْ بِأَمْرِهِ وَ قَامَتْ عَلَى حَدِّهِ وَ أَرْسَى أَرْضاً يَحْمِلُهَا اَلْأَخْضَرُ اَلْمُثْعَنْجِرُ وَ اَلْقَمْقَامُ اَلْمُسَخَّرُ قَدْ ذَلَّ لِأَمْرِهِ وَ أَذْعَنَ لِهَيْبَتِهِ وَ وَقَفَ اَلْجَارِي مِنْهُ لِخَشْيَتِهِ وَ جَبَلَ جَلاَمِيدَهَا وَ نُشُوزَ مُتُونِهَا وَ أَطْوَادِهَا فَأَرْسَاهَا فِي مَرَاسِيهَا وَ أَلْزَمَهَا قَرَارَتَهَا فَمَضَتْ رُءُوسُهَا فِي اَلْهَوَاءِ وَ رَسَتْ أُصُولُهَا فِي اَلْمَاءِ فَأَنْهَدَ جِبَالَهَا عَنْ سُهُولِهَا وَ أَسَاخَ قَوَاعِدَهَا فِي مُتُونِ أَقْطَارِهَا وَ مَوَاضِعِ أَنْصَابِهَا فَأَشْهَقَ قِلاَلَهَا وَ أَطَالَ أَنْشَازَهَا وَ جَعَلَهَا لِلْأَرْضِ عِمَاداً وَ أَرَّزَهَا فِيهَا أَوْتَاداً فَسَكَنَتْ عَلَى حَرَكَتِهَا مِنْ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا أَوْ تَسِيخَ بِحِمْلِهَا أَوْ تَزُولَ عَنْ مَوَاضِعِهَا فَسُبْحَانَ مَنْ أَمْسَكَهَا بَعْدَ مَوَجَانِ مِيَاهِهَا وَ أَجْمَدَهَا بَعْدَ رُطُوبَةِ أَكْنَافِهَا فَجَعَلَهَا لِخَلْقِهِ مِهَاداً وَ بَسَطَهَا لَهُمْ فِرَاشاً فَوْقَ بَحْرٍ لُجِّيٍّ رَاكِدٍ لاَ يَجْرِي وَ قَائِمٍ لاَ يَسْرِي تُكَرْكِرُهُ اَلرِّيَاحُ اَلْعَوَاصِفُ وَ تَمْخُضُهُ اَلْغَمَامُ اَلذَّوَارِفُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِمَنْ يَخْشى 1 6 79 : 26 تعاصف : برهم خوردن امواج و شكسته شدن آنهاست .
مثعنجر : درياى روان و پر آب .
قمقام : دريا ، چون محلّ اجتماع و گرد آمدن آب است به اين اسم ناميده شده است .
جبل : آفريد ، خلق كرد .
[ 46 ]
جلاميدها : سنگهاى بسيار سخت و بزرگ زمين .
انهد : بلند كرد .
اساخ : داخل كرد .
انصاب : جمع نصب ، علامتهايى كه بر سر راهها نصب مىشود .
انشاز : جمع نشز ، بلنديهاى آن .
ارّزها فيها : پا بر جا و استوار كرد ، در نسخه خطى سيد رضى بدون تشديد : ( ارزها ) روايت شده است ولى با تشديد بهتر و روشنتر است .
اكنافها : كنارههاى آن .
تكركره : آن را بر مىگرداند و تغيير مىدهد . « از عظمت قدرت و بديع بودن لطايف آفرينش خداوند ، آن كه از آب انباشته درياى پر موج كه از آن صداى مهيبى از برخورد موجها بر مىخاست ،
موجود خشك و جامدى را به وجود آورد ، و سپس ، از آن آب طبقاتى بهم پيوسته آفريد و بعد آنها را به صورت آسمانهاى هفتگانه از يكديگر جدا فرمود ، پس به فرمان خداوند اين آسمانها خود را نگهداشتند و در آن جا كه براى آنها تعيين شده بود ايستادند . زمين را در فضا استوار كرد ، در حالى كه مادهاى كبودرنگ و پر آب و دريايى آرام و رام آن را بر پشت گرفت ، دريايى كه به فرمان خداوند ، رام و در برابر هيبت او فروتن ، و از ترس وى از جريان افتاده است و سنگهاى سخت و تپّهها و كوههاى زمين را آفريد ، و آنها را در لنگرگاههايشان متوقف كرد و در قرارگاههايشان مستقر ساخت ، پس سرهاى آنها در هوا بلند شد و ريشههاى آن در آب نفوذ كرد ، كوهها را از جاهاى پست و صاف زمين بر افراشت و پايههاى آنها را در درون و اعماق زمين فرو برد و قلّههاى آنها را بسيار بلند قرار داد و نوك آنها را طولانى ساخت و آنها را تكيهگاهها و ستونهاى زمين و همانند ميخهاى پا بر جا در زمين استوار كرد ، از اين رو با داشتن حركت آرام گرفت تا ساكنان خود را از لرزش و سقوط و خرابى و فساد نگهدارد .
پس پاك و منزه است كسى كه زمين را با آن همه امواج ناآرام آب ، ثابت
[ 47 ]
نگاه داشت ، و با مرطوب بودن اطرافش آن را خشك كرد ، و سپس آن را محل آرامش آفريدههاى خود قرار داد و بستر زمين را براى آنان بر روى اقيانوسى عظيم كه راكد و از جريان ايستاده است گسترده دريايى كه آن را تنها بادهاى تند وزنده برهم مىزند و ابرهاى بارنده آن را حركت مىدهد .
همانا در اين دلايل عظمت و قدرت الهى ، جاى عبرت و پندگيرى براى كسى است كه از خداى خويش بيم داشته باشد . » امام ( ع ) در اين فصل بيان فرموده است كه اصل حقيقت و ماده وجودى اجسام زمينى و آسمانى را آب تشكيل مىدهد و چگونگى آفرينش اين موجودات را از آب شرح داده است و نيز چگونگى آفرينش زمين و آسمانها و كوهها را بيان فرموده است ، هر چند بيان كامل اين مباحث در خطبه اوّل از بيان امام عليه السلام بازگو شده است ، ولى به چند فايده كه از سخنان حضرت در اين مورد استفاده مىشود ، اشاره مىكنيم :
فايده اول : به دليل اين كه اجرام آسمانى و زمينى از كمال نيرومندى و عظمت برخوردارند ، و با اين وصف در آن ، شگفتيها ، و نوآوريهايى ، از نظر آفرينش وجود دارد كه عقلها از شرح و بيانش حيران و ناتوان گشته است ،
ناگزير امام ( ع ) وجود اجسام را از يك طرف به قدرت و عظمت خداوند و از طرفى به لطافت صنع و نوآورى ذات اقدس الهى نسبت داده است ، تا اوّلا اشاره به اين باشد كه ذات اقدس احديت از هر نظر در نهايت عظمت و بزرگى است ،
و ثانيا نهايت ظرافت در تدبير و كمال حكمت خداوند در مقام آفرينش را بيان دارد ، و جمود و خشكى را كنايه از زمين آورده است .
فايده دوّم : مرجع ضمير در « منه » : بحر ( دريا ) است و در « حدّه » ، يا اللَّه و يا امره است ، منظور حضرت از جمله قامت على حدّه آن است كه آسمانهاى
[ 48 ]
هفتگانه بر طبق اندازه و شكل و هيأتى كه خداوند براى آنها معيّن كرده است قرار گرفته و از آن خارج نشده ، تجاوز نكردهاند و منظور از ضمير در يحملها كه مفعول و در محلّ نصب است كلمه ارض يعنى زمين است كه به معناى « يبس » :
جامد مىباشد ، چنان كه قبلا بيان شد ، و همچنين ضمير در جلاميدها و كلمات بعد از آن يعنى متونها و اطوادها به زمين برمىگردد ، اما ضمير ارساها و ما بعد آن تا اصولها به جبال ( كوهها ) و مرجع ضميرهاى جبالها ، سهولها و اقطارها ،
ارض است ، و در قواعدها ، قلالها و انشازها مرجع ضمير جبال است .
از جمله مطالبى كه امام در خطبه اوّل نهج البلاغه راجع به آفرينش جهان مادّى بيان فرمود اين بود كه : كف روى آب به وسيله وزش باد به حركت درآمد و به سوى فضايى پهناور بلند شد و از آن ، آسمانها به وجود آمد .
فايده سوم : تسليم بودن درياى محيط جهان مادّه در برابر فرمان الهى و پذيرش بزرگى و عظمت او حكايت از آن دارد كه اين عالم سراسر ، امكان است و محتاج و نيازمند به قدرت خداوند ، مىباشد و تحولات و تغييراتى كه در آن پيدا مىشود همه به اراده حق تعالى است ، و امام عليه السلام در اين عبارات استعاره به كار برده است [ 1 ] .
فايده چهارم : فرمايش امام ( ع ) : على حركتها
يعنى در حال حركت زمين زيرا ، كلمه على به معناى حال است .
از عبارت تسيخ بحملها چنين استفاده مىشود كه اگر كوهها ميخهاى زمين نبودند زمين با تكان خوردن ساكنانش را در خود فرو مىبرد . امّا اين كه كوهها مانع از جنبش سركش زمين مىشود ، دليلش را در خطبه اول نهج البلاغه دانستى ، و امّا اين مطلب كه اگر كوهها نبود زمين ساكنان خود را فرو مىبرد ، به
[ 1 ] اين معنى از عبارت : قد ذلّ لأمره . . . . لخشيته استفاده مىشود . ( مترجم )
[ 49 ]
اين دليل است كه هر گاه زمين بلرزد ، رويه و پهنه زمين كه انسانها بر روى آن هستند در آب فرو رود و مقصود امام ( ع ) از فرو بردن زمين همين است ، بنابراين كوهها همانطور كه از لرزش زمين ممانعت مىكنند ، از اين كه زمين ساكنانش را فرو برد يا از جاى خود كنده شود نيز ممانعت مىكنند . فايده پنجم : سخن امام كه زمين پس از مرطوب بودن اطراف آن ، خشك شد داراى دو احتمال است :
1 ممكن است اشاره به اين باشد كه اصل زمين از كف آب بوده است ،
چنان كه قبلا بيان شد .
2 احتمال ديگر اين كه حضرت با آن جمله به قسمتى از زمين نظر داشته كه در آب فرو رفته سپس آب از آن قسمت بالاى زمين به جاهاى پايينتر جارى شده و آن نقطه از آب خالى و بعد خشك شده ، اين نقاط و مواضع بسيار است ،
كه قسمتى مسكونى و قسمتى غير مسكونى است .
فايده ششم : گفتار امام ( ع ) تمخضه الغمام الذّوارف
اشاره به آن است كه دريا در اثر آمدن باران با شدت تكان خورده ، طوفانى و مضطرب مىشود ، و اين اضطراب به واسطه حركتى است كه باران در دريا ايجاد مىكند چون با شدت به دريا مىريزد و آن را به حركت در مىآورد و يا از آن جهت است كه باران همراه با باد است و در نتيجه آن در دريا موج و طوفان به وجود مىآورد ، بيشترين بادهايى كه وسيله تحريك اقيانوس مىشود بادهاى جنوبى است كه تسلط كامل بر آن دارد ، و اين امر را بارها خودم مشاهده كردهام . فايده هفتم : امام ( ع ) پس از آن كه آفريدههاى مادّى و تغييراتى را كه قدرت خداوندى در آنها ايجاد مىكند بر شمرده ، فرموده است : محققا در آن تغييرات براى اهل خشيت ، پند و عبرت است ، تا آنان را از راههاى مختلف
[ 50 ]
عبرت ، آگاه سازد ، و منظور آن حضرت از اهل خشيت دانشمندان و علماى ربّانى مىباشند ، زيرا خداوند در قرآن اين صفت را به آنها اختصاص داده و فرموده است : « إنَّما يَخْشى اللَّه مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماهُ [ 2 ] » توفيق از خداوند است .
[ 2 ] سوره فاطر ( 35 ) ، قسمتى از آيه ( 27 ) يعنى : تنها بندگان دانشمند خدايند كه از او خوف و خشيت دارند .