متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
201 گفتارى ديگر
از احاديث ساختگى و تناقض اخبارى كه در اختيار مردم است ، از امام پرسيده شد و حضرتش پاسخ گفت كه :
( 360 ) بىترديد آن چه را كه مردم امروز در دست دارند آميزهاى است از حق و باطل ، راست و دروغ ، ناسخ و منسوخ ، عام و خاص ، محكم و متشابه و محفوظ و موهوم ، و اين نيز واقعيتى است كه بر رسول خدا كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد در زمان خود او ، چندان دروغ بستند كه به خطابت برخاست و گفت : « هر كس به
[ 239 ]
عمد بر من دروغ بندد ، بايد كه جايگاه خويش از آتش گيرد » .
بىگمان ناقلان حديث پيامبر چهاراند كه پنجمى ندارند :
يكى منافقى است كه ايمان نمايى مىكند و اسلام آرايى . به ظاهر نه گناه مىكند و نه هرزگى ، اما به عمد بر رسول خدا كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد دروغ مىبندد . پس اگر مردم مىدانستند كه او منافقى است دروغگو ، از او نمىپذيرفتند و گفتارش را تصديق نمىكردند . اما نمىدانند و مىگويند : « او يار رسول خدا كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد است ، حضرتش را از نزديك ديده ، سخنش را شنيده ، از او آموخته است » . و بر اين مبنا گفتههايش را مىپذيرند . در حالى كه خداوند با آن تعبيرهاى ويژه از منافقين خبر داده ، با توصيفهايى آن چنان ،
ويژگيهايشان را بيان كرده است .
آنك اينان پس از پيامبر ماندند و به رهبران گمراهى و دعوت گران به آتش با تبليغات آكنده از ياوه و تهمت نزديك شدند . پس آنان را بر كارها گماشتند و به فرمانروايى بر گردن مردم نشاندند و خود با تكيه بر آنان به خوردن دنيا نشستند . آرى به راستى مردم به جز شمارى بهرهمند از عصمت الهى با دنيا و پادشاهاناند . اين يكى است از آن چهار صنف روايتگر .
دو ديگر مرد ، از رسول خدا چيزى شنيده ، ولى به درستى به خاطرش نسپرده است ، و بىآهنگ دروغى از پندارش بدان آميخته است . پس او همان را در دست دارد ، باز گويد و به آن عمل كند ، و همى گويد كه من آن را از رسول خدا كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد شنيدهام . اگر مسلمانان مىدانستند كه او پندار خويش را با آن حديث آميخته است پذيرفتارش از او نبودند . چنان كه اگر او خود نيز مىدانست ،
آن را فرو مىافكند .
سه ديگر راوى ، مردى است كه از رسول خدا كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد شنيده است كه به چيزى فرمان داده است ، و از نهى آن در زمانى ديگر ، آگاهى نيافته است يا نهى حضرتش را شنيده است ، از فرمان بعدى ناآگاه است . بارى ،
منسوخ را به خاطر سپرده ، اما ناسخ را از ياد برده است ، كه اگر منسوخ بودنش را مىدانست بىگمان آن را وا مىنهاد . چنان كه اگر مسلمانان به هنگام شنيدن حديث او از منسوخ بودنش آگاهى داشتند ، رهايش مىكردند .
و چهارمين و آخرين ، مردى است كه بر خدا و رسولش دروغ نمىبندد ، از ترس خدا و به حرمت رسول خدا كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد دروغ را دشمن مىدارد ، و به ورطهى پندار نيز نيفتاده باشد ، بلكه آن چه را كه شنيده ، به همان صورت به خاطر مىسپارد و شنيدهى خود را بى هيچ فزونى و كاستى باز مىگويد ،
[ 240 ]
حكم ناسخ را حفظ كرده است و به كار مىبندد ، منسوخ را دانسته است و از آن مىپرهيزد ، خاص و عام و محكم و متشابه را دانسته است و هر موضوعى را در جايگاه ويژهاش قرار مىدهد .
در سيرهى پيامبر خدا كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد بسا كه كلامى چند سويه داشت ، گاهى خاص و گاهى عام ، اين سخنان به گوش كسى مىخورد كه از معناى سخن خدا و رسول شناخت درستى نداشت و بى آنكه بداند معنى و مقصود چيست و هدف از صدور آن كلام كدام است ، به نقل و توجيهش مىنشست . از سوى ديگر ،
تمامى ياران رسول خدا كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد اهل كاوش و پرسش نبودند ، تا آن جا كه بعضى دوست داشتند كه صحراگرد يا عابرى در محضر حضرتش حضور يابد و پرسشى مطرح كند ، تا آنان نيز پاسخش را بشنوند و من چنان بودم كه هر آن چه را بر من مىگذشت ، مىپرسيدم و به خاطر مىسپردم .
بارى اين بود خلاصهى آن چه مىتوان پيرامون چهرههاى گوناگون راويان و آفات روايات آنان بيان كرد .