متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
201 سخنى از آن حضرت ( ع )
كسى در باب حديثهاى مجعول و خبرهاى گوناگون كه در دست مردم است از او سؤال كرد و آن حضرت ( ع ) چنين فرمود :
[ 483 ]
در دست مردم ، حق است و باطل ، دروغ است و راست ، ناسخ است منسوخ ،
همچنين ، عام است و خاص ، محكم است و متشابه و عارى از اشتباه و آميخته با آن .
در زمان رسول خدا ( صلى الله عليه و آله ) آن قدر بر او دروغ بستند كه برخاست و براى مردم خطبهاى ادا كرد . و در آن گفت : هر كه بعمد بر من دروغ بندد جايگاه خود را به آتش برده است .
حديث را چهار كس نقل مىكنند و پنجمى ندارند : يا منافق مردى است كه اظهار ايمان مىكند و خود را مسلمان مىنماياند ، ولى از ارتكاب هيچ گناهى و جرمى باك ندارد و بر رسول الله ( صلى الله عليه و آله ) بعمد دروغ مىبندد . اگر مردم مىدانستند كه منافق و دروغگوست ، سخنش را نمىپذيرفتند و تصديق نمىكردند ولى مىگويند يار رسول الله ( صلى الله عليه و آله ) است ، او را ديده و از او شنيده و ضبط كرده است . پس مردم گفتارش را مىپذيرند و خداوند در قرآن از منافقان خبر داده و بدان صفات كه دارند براى تو وصفشان كرده است . اينان بعد از پيامبر ( صلى الله عليه و آله ) ماندند و بر آستان پيشوايان ضلالت و داعيانى كه به باطل و بهتان مردم را به آتش فرا مىخواندند ، تقرب يافتند . حتى به حكومتشان هم گماشتند و بدين نام بر گردن مردم سوارشان كردند و در پناه نام آنها به جهانخوارى ، پرداختند . زيرا مردم غالبا با پادشاهان و دنياداران هستند ، مگر كسى كه خداوندش از اين خطر نگه داشته باشد . و اين يكى از آن چهار است .
و ديگر ، مردى است كه از رسول خدا ( صلى الله عليه و آله ) خبرى شنيده ، اما درستش را به خاطر نسپرده و سر آن ندارد كه دروغ بگويد . او چيزى را كه آموخته ،
اينك ، روايت مىكند و خود نيز به كارش مىبندد و همه جا مىگويد كه اين سخن را از رسول خدا ( صلى الله عليه و آله ) شنيدهام . اگر مسلمانان مىدانستند كه او اشتباه دريافته از او نمىپذيرفتند و خود نيز اگر مىدانست تركش مىگفت .
سه ديگر مردى است كه از رسول خدا ( صلى الله عليه و آله ) چيزى شنيده كه بدان فرمان داده ، سپس ، از آن نهى كرده است ، بىآنكه ، او آگاه شده باشد . يا شنيده
[ 485 ]
است كه از كارى نهى كرده ، سپس ، به آن فرمان داده ، بىآنكه او خبردار شده باشد .
بنابراين ، منسوخ را شنيده ولى ناسخ را نشنيده است . اين مرد اگر مىدانست آنچه مىگويد نسخ شده ، هرگز نمىگفت . و اگر مسلمانان هنگامى كه آن را از او شنيدند مىدانستند كه نسخ شده ، آن را ترك مىگفتند .
چهارم ، مردى است كه هرگز به خدا و پيامبر او دروغ نمىبندد و به سبب ترسى كه از خدا دارد و نيز به خاطر بزرگداشت پيامبر او دروغ را دشمن است ، به اشتباه هم نيفتاده است ، بلكه هر سخنى را چنانكه از پيامبر ( صلى الله عليه و آله ) شنيده است به خاطر سپرده و اينك روايتش مىكند . نه بر آن مىافزايد و نه از آن مىكاهد . ناسخ را به خاطر سپرده و به كار مىبندد و منسوخ را به خاطر سپرده و از آن دورى مىجويد .
خاص را از عام تميز مىدهد و متشابه را به جاى محكم نمىنشاند و هر چيز را به جاى خود مىنهد .
گاه اتفاق مىافتاد كه سخن رسول الله ( صلى الله عليه و آله ) را دو جنبه بود جنبهاى روى در خاص داشت و جنبهاى روى در عام . چنين سخن را كسى كه از قصد خداوند سبحان و پيامبر او ( صلى الله عليه و آله ) آگاهى نداشت ،
مىشنيد ، آنگاه بىآنكه به معنى آن معرفتى يافته و منظور گوينده را از بيان آن شناخته باشد ، به صورتى توجيه مىكرد . و چنان نبود كه همه اصحاب رسول خدا ( ص ) از او چيزى پرسيده و فهم آن سخن را خواسته باشند . تا آنجا كه ، برخى آرزو مىكردند كه عربى باديهنشين يا غريبى بيايد و از او چيزى بپرسد تا آنها گوش بدان فرا دهند . حال آنكه ، هيچ مشكلى براى من پيش نمىآمد مگر آنكه از او مىپرسيدم و درست ، به خاطر مىسپردم . آرى ، اينهاست علل اختلاف مردم در روايتها .