جستجو

من خطبة له ع في قدرة

متن ترجمه آیتی ترجمه شهیدی ترجمه معادیخواه تفسیر منهاج البرائه خویی تفسیر ابن ابی الحدید تفسیر ابن میثم

( 331 ) [ 217 ] 182 از سخنان آن حضرت سپاس خدايى را سزا است كه شناخته شده است بى آنكه در نگاه آيد ، و آفريدگار است بى آنكه رنجى برد . با قدرتش ، آفريدگان را آفريد و با عزتش سروران را به بندگى كشيد و با بخشش خويش بزرگان را سايه‏ى سرورى گستريد . هم او است كه خلق خويش را در دنيا جاى داد و رسولان خويش را به سوى آدميان و پريان برانگيزاند ، تا پرده از چهره‏ى دنيا برافكنند و از آسيبهايش هشدارشان دهند ، برايشان مثلها آرند ، چشمهاشان را بر عيبهاى دنيا بگشايند و سرانجام با هر چه مايه‏ى عبرت تواند بود از دگرگونى تندرستى و بيمارى ، حلال و حرام ، بهشت و دوزخ و كرامت و پستى ، كه خداوند براى فرمانبران و عاصيان آماده كرده است بر آنان هجوم آورند . بارى ، او را در پيشگاه حضرتش چنان سپاس مى‏گويم كه از خلق خويش خواسته است ، و هر چيزى را اندازه‏اى ويژه ، و براى هر اندازه‏اى پايانى و هر پايانى را پرونده‏اى رقم زده است . ( 332 ) بخشى از همان گفتار در ياد قرآن قرآن ، فرماندهى فريادگر و باز دارنده ، و خاموشى گويا است . خلق خداى را برهانى است كه بر اساسش از آنان پيمان گرفت و خويشتن خويششان را گروگان اين پيمان ساخت ، و بدان نور خويش تمام ، و دينش را كامل كرد . و چنين بود كه پيامبر خود را كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد هنگامى فرا خويش خواند كه او از بيان احكام روشن‏گر براى خلق با قرآن فارغ ماند . پس شوون خداى را چنان كه خود بزرگ شمرده است بزرگ شمريد چرا كه او چيزى از دينش را از شما نپوشانيد ، و خوش داشتها و بد داشتهايش را به نشان آشكار گردانيد ، چنان كه با آيه‏هاى خدشه ناپذيرش به بايسته‏ها فرا خوانده شويد و از نا بايسته‏ها باز مانيد . پس خشنودى و خشم او در آينده يكى باشد و گذشت زمان دستخوش دگرگونيهايش نسازد . ( 333 ) [ 218 ] اين نكته را بدانيد كه خداوند هرگز چيزى را كه براى پيشينيان شما ناخوش داشته است ، براى شما خوش ندارد ، چنان كه اگر چيزى را از نياكانتان خوش مى‏داشته است ، از شما ناخوش نشمارد ، واقعيت جز اين نيست كه شما در راستاى روشنى مى‏پوييد ، و چيزى جز بازتاب گفتار پيشينيان نمى‏گوييد . خداوند گذران دنياتان را تضمين كرده است و بر شكر انگيزه‏تان داده است و ياد را وظيفه‏ى واجب زبانهاتان مقرر داشته است . و در يك كلام شما را به تقوا توصيه كرده است و آن را اوج خشنودى خود و خواستش از خلق رقم زده است . پس تقوا الهى را پيشه كنيد كه همه‏ى شما در قلمرو ديد اوى‏ايد ، و با طره‏ى موى خويش به دستش اسيريد ، و با هر دگرگونى چنان كه خواهد مى‏پوييد . انگيزه‏هاى پنهانتان را مى‏داند و چون در عمل آشكارشان كنيد ، مى‏نگارد . او است كه شما را نگاهبانانى بزرگوار گمارده باشد ، كه هيچ حقى را از قلم نمى‏اندازند و هرگز چيزى را نادرست نمى‏نگارند . و نيز بدانيد كه هر آن كه تقواى الهى پيشه كند ، خداوند از بن بست فتنه‏هايش گريزگاهى و از امواج ظلمتش روشنى ويژه‏اى عطا مى‏كند و او را در جايى جاودانگى مى‏بخشد كه تمامت جانش در اشتياق آن مى‏سوزد ، و در جايگاه كرامت و بزرگى در نزد خويشش جاى مى‏دهد ، در سرايى كه براى خود آفريده است ، عرش الهى سايبان ، فروغ حق عامل بهجت و نشاط ، فرشتگان خدا ديدار كنندگان آن سراى و فرستادگان الهى همدم انسان‏اند . پس به سوى معاد بشتابيد و بر اجلهاى خود پيشى گيريد ، چرا كه به زودى رشته‏ى آروزى مردمان بگسلد ، مرگشان دريابد و توبه به روشان در ببندد . اين واقعيتى است انكار ناپذير كه شما امروز در همان حالتى به سر مى‏بريد كه بازگشت بدان خواست رفتگانتان است ، و همه‏ى شما از سرايى كه در خورتان نيست ، راهيان سفرى هستيد كه هر يك پروانه‏ى خروج و كوچ آن را در دست داريد ، و به توشه‏گيرى از آن فرمان يافته‏ايد . و خلاصه بدانيد ، كه اين پوست نازك انسان را بر آتش شكيبى نتواند بود ، پس به خود رحم كنيد كه خويش را در مصيبتهاى دنيا آزموده‏ايد ، نه آيا كه هر يك از شما را اگر خارى در پاى خلد ، به سختى بر زمين مى‏افتد ، و اگر ريگ داغى او را بسوزاند ، بيتابى مى‏كند ؟ پس چه گونه ميان دو تابه‏ى آتش ، همبستر سنگ دوزخ ، و همنشين شيطان توانيد شد ؟ آيا هيچ مى‏دانيد كه چون مالك دوزخ بر آتش خشم گيرد ، با خشمش شعله‏هاى آتش در هم آويزند ، و چون بر آتش نهيب زند ، پاره‏هاى آتش تاب نمى‏آورند و به درگاه دوزخ فرا مى‏جهند ؟ ( 334 ) [ 219 ] تو اى پير فرتوت كه هم اكنون به وارفتگى پيرى دچارى ، بگو چه حالى خواهى داشت آن گاه كه طوقهاى آتشين گوشتهاى گردنت را تا استخوان بخورند و حلقه‏هاى غل و زنجير در ماهيچه‏هاى بازوان و پاهايت فرو روند ؟ پس اى گروه بندگان خدا ، خداى را ، خداى را ، كه هم اكنون فرصت را غنيمت بشماريد ، تا از تنى درست و مزاجى سالم برخورداريد و تا در تنگناى گور در نيفتاده‏ايد و در فراخناييد ، در آزادى خود بكوشيد . پيش از آن كه به گروگان در آييد و ريسمانها سخت گره خورند و گردنهاتان را بفشرند ، چشمانتان را شب زنده دارى بياموزيد ، شكمهاتان را تهى نگه داريد ، گامهاتان را در حركت به كار گيريد ، خواسته‏ها و داشته‏هاتان را انفاق كنيد ، تن‏ها و من‏هاى خويش را بى‏دريغ با جان‏هاتان سودا كنيد ، كه خداى سبحان مى‏فرمايد : « اگر خداى را يارى كنيد ، شما را يارى مى‏كند و به گامهاتان ثبات مى‏بخشد » . ( قرآن كريم ، سوره‏ى 47 ، آيه‏ى 7 ) و هم خداى متعال مى‏فرمايد : « كيست كه خدا را وامى نيكو دهد و خدايش بهره‏ها بيفزايد و پاداشى ارجمند ارزانيش دارد » . ( قرآن كريم ، سوره‏ى 57 ، آيه‏ى 11 ) روشن است كه نه يارى خواستن او از موضع خوارى است ، و نه وام خواستنش از روى تنگدستى است . از شما يارى جسته است ، در حالى كه تمامت نيروهاى آسمانى و زمينى از آن اوى‏اند و خود شكست ناپذيرى فرزانه است . و به هنگامى از شما وام خواسته است كه تمامى خزاين آسمانها و زمين ملك بى‏كران حضرت او است و خود ستوده‏اى بى‏نياز است . پس اراده‏ى خداوند از اين همه ، تنها و تنها آزمون شما باشد تا كدامينتان بتواند كارنامه‏ى نيكوترى عرضه كند . پس با اعمالتان بشتابيد كه در كنار همسايگان خداى و در سراى خاص او جايگاهى بيابيد ، سرايى كه ديدار كنندگان ساكنانش ، پيامبران ، دوستان و فرشتگان خداى‏اند . و خداوند گوشهاشان را ارجى فراتر از آن داده است كه با زوزه‏ى آتش آزرده شوند ، و بدنهاشان را نيز از هر سختى و رنجى مصون داشته است . و « . . . اين امتياز خدايى است كه به هر كه خواهد ارزانى دارد و خداى را برترى گرانى باشد » . ( قرآن كريم ، سوره‏ى 57 ، آيه‏ى 21 ) از من همين كلماتى كه گوشهاى شما را مى‏نوازد ، اما اين خداوند است كه بايد در مبارزه‏ى با نفس مرا و شما را يارى دهد ، و هم او ما را بسنده است و چه وكيل خوبى باشد