متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
[ 155 ]
156
و از سخنان آن حضرت است
خطاب به مردم بصره كه حادثههاى آينده را بر سبيل داستان فرمايد پس كسى كه آن هنگام 1 بتواند خود را خاص طاعت پروردگار گرداند ،
چنان كند كه داند . اگر فرمان مرا برديد ، ان شاء اللّه ، شما را به راه بهشت مىبرم ، هر چند سخت دشوار باشد ، و تلخكامى آن پديدار .
امّا آن زن 2 انديشه زنانه بر او دست يافت ، و در سينهاش كينه ، چون كوره آهنگرى بتافت 3 ، و اگر از او مىخواستند تا آنچه به من كرد به ديگرى كند ، نه ميكرد و چنين نمىشتافت . به هر حال حرمتى را كه داشت برجاست و حساب او با خداست .
و از اين سخنان است
راهى است كه گشاده و روشن است . چراغش نورانى و پرتو افكن است . ايمان را بر كردههاى نيك دليل توان ساخت 4 ، و از كردار نيك ايمان را توان شناخت . به ايمان علم آبادان است ، و آدمى به علم از مرگ ترسان است . با مرگ دنيا پايان يابد ، و با دنيا آخرت درست شود 5 ، و آفريدگان را جز قيامت قرارگاهى نبود ، در اين ميدان مسابقت شتابان مىروند ، تا به نقطه پايان رسند .
و از اين سخنان است
از آرامگاههاى گور بيرون شدند 6 ، و به سوى منزلگاههاى آخرين روان شدند . هر خانهاى را مردمى است ، نه ديگرى را در آن پذيرند ، و نه ساكنان آن خانه از آنجا رخت برگيرند ، و همانا امر به معروف و نهى از منكر ، از صفتهاى پروردگارند 7 ، نه اجل را نزديك كنند و نه در روزى كاهشى آرند 8 ، و
[ 156 ]
بر شما باد به كتاب خدا كه ريسمان استوار است ، و نور آشكار است ، و درمانى است سود دهنده ، و تشنگى را فرو نشاننده . چنگ در زننده را نگهدارنده ، و در آويزنده را نجات بخشنده . نه كج شود ، تا راستش گردانند ، و نه به باطل گرايد تا آن را برگردانند . كهنه نگردد به روزگار ، نه از خواندن و نه از شنيدن بسيار . راست گفت آن كه سخن گفت از روى قرآن ، و آن كه بدان رفتار كرد پيش افتاد از ديگران .
[ مردى برخاست و گفت ما را از فتنه 9 خبر ده آيا آن را از رسول خدا ( ص ) پرسيدى ؟ امام گفت : ] چون خدا اين آيت را فرستاد : « الم ، أَحَسِبَ النّاسُ اَنْ يُتْرَكُوا اَنْ يَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ » 10 ، دانستم تا رسول خدا ( ص ) در ميان ماست ، فتنه نتواند برخاست . پرسيدم اى رسول خدا ، اين فتنهاى كه خدا تو را از آن خبر داده چيست ؟ فرمود : « اى على امّت من پس از من به زودى دچار فتنه گردند . » گفتم : اى رسول خدا روز احد كه از مسلمانان گروهى به شهادت رسيد ، و شهادت نصيب من نگرديد ، بر من دشوار نمود ، گفتى : اى على مژده باد تو را كه شهادت به دنبالت خواهد بود . گفت : « سخن بدين منوال است ،
شكيبايى تو آن هنگام بر چه حال است ؟ » گفتم : اى رسول خدا نه جاى شكيبايى كردن است ، كه جاى مژده شنيدن و شكر گزاردن است ، و گفت :
« اى على پس از من ، مردم به مالهاى خود فريفته شوند و به دين خويش بر خدا منّت نهند . رحمت پروردگار آرزو كنند ، و از سطوت او ايمن زيند .
حرام خدا را حلال شمارند ، با شبهتهاى دروغ و هوسهايى كه به غفلت در
[ 157 ]
سر دارند . مى را نبيذ گويند و حلال پندارند . حرام را هديّت خوانند و ربا را معاملت دانند » . گفتم : اى رسول خدا ( ص ) ، آن زمان آن مردم را در چه پايه نشانم ؟ از دين برگشتگان ، يا فريفتگان ؟ فرمود : « فريفتگان » .