متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
( 260 )
152 گفتارى ديگر
سپاس خداوندى را سزد كه با آفريدههاى خويش ، ما را بر هستى خود ،
رهنمون باشد ، و ما را با پيدايش نو به نو خلقش ، به ازلى بودن خويش ، و با همانندى
[ 171 ]
آفريدگان ، بر بىمانندى خود ، ره نمايد .
ادراكهاى بشرى را به ذاتش دسترسى نباشد ، هر چند كه چهرهاش را پردهاى پوشيده ندارد ، چرا كه سازنده و ساخته ، مرزگذار و مرزپذير و پروردگار و پرورده را مرزى روشن باشد .
او يگانه است ، نه آن يگانهاى كه در رديف عددها جاى گيرد . آفريدگار است ،
بى آن كه در مفهوم آفريدگاريش حركت و رنجى راه يابد . بىهيچ ابزارى شنوا است و بى چشم گشودنى بينا است ، بىهيچ تماسى شاهد است ، و بىدورى مسافتى جدا است . آشكار است ، نه به چشم و پنهان است ، نه به سبب لطافت جسم .
او با چيرگى و قدرت مطلقى كه بر همه چيز دارد ، از آنها دور باشد ، و همه چيز به دليل خضوع در پيشگاهش و بازگشت به حضرتش از او فاصله دارد . هر كه در مقام توصيفش برآيد ، محدودش كند ، و هر كه محدودش كند ، شمارش پذيرش سازد ، و هر كه چنين كند ، بر ازليتش مهر بطلان زده باشد . آن كه مىپرسد چه گونه است ؟
وصفى را پيرايهى او مىسازد ، و آن كه مىپرسد كجاست ؟ خدا را در مكانى زندانى مىسازد ، او ، فراسوى بود و نبود هر دانسته و پرورده و قدرتپذيرى ، دانا و پروردگار و توانا است .
( 261 )
بخشى از همان گفتار
اينك ستارهاى ديگر دميده ، نورى روشنگر درخشيده ، سپيدهاى نمايان شده ، و كژى به اعتدال گراييده است . خداوند ، گروهى را به گروهى ، و دورانى را به دگر دورانى بدل كرده است و ما اين همه را همواره انتظار مىكشيدهايم .
چونان گرفتار خشك ساليها كه باران را چشم دوخته است .
آرى ، واقعيت همه اين است كه امامان آفريدگان خدا را نگاهباناند ، و بندگانش را رمز شناخت و عرفان . هيچ كس به بهشت در نيايد مگر آن كه بشناسدشان و بشناسندش ، و هيچ كس به دوزخ فرو نيفتد مگر آن كه نشناسدشان و نشناسندش .
( 262 ) بىگمان ، خداوند شما را با اسلام امتياز بخشيده است ، و براى اسلام ،
شما را برگزيده است ، چرا كه اسلام ، سلامت را نام رمز و شاخههاى كرامت را ريشهى مشترك است . خداوند راه روشنش را برگزيده است و برهانهايش را چه دانشهاى آشكار و چه حكمتهاى ژرف روشن ساخته است . ابعاد ناشناختهاش را پايانى و شگفتيهايش را نهايتى نيست . همه گونه نعمت را مرغزار ، و هر چراغ شبسوز را
[ 172 ]
جايگاه است . نيكوييها را جز با كليدهايش ، در گشوده نشود ، و تاريكيها جز با چراغهايش روشنى نيابد . مرزهايش محفوظ و چراگاههايش را خود نگهبان است . هر درمان جويى را درمان ، و هر كفايت خواه را بسنده است .