جستجو

و من خطبة له ع يومي فيها إلى الملاحم و يصف فئة من أهل الضلال

متن ترجمه آیتی ترجمه شهیدی ترجمه معادیخواه تفسیر منهاج البرائه خویی تفسیر ابن ابی الحدید تفسیر ابن میثم

150 خطبه‏اى از آن حضرت ( ع ) به حوادث بزرگ اشارت دارد گاه به راست رفتند و گاه به چپ ، ولى ، راهشان راه ضلالت بود و دورى از طريق [ 339 ] هدايت . پس ، آنچه را كه آمدنى است و انتظارش مى‏رود به شتاب مطلبيد و هر چه را ، كه فردا خواهد آورد ، آمدنش را دير مشماريد . بسا كسى كه چيزى را به شتاب مى‏طلبد و ، چون به آن رسد ، آرزو كند كه اى كاش هرگز نرسيده بود . چقدر امروز به سپيده فردا نزديك است . اى مردم ، زمان فراز آمدن چيزهايى است كه شما را وعده داده‏اند . و نزديك است كه فتنه‏اى را ، كه نمى‏دانيد چيست ، ديدار نمايد . بدانيد ، كه از ما هر كه آن را دريابد با چراغ روشنى كه در دست دارد ، آن تاريكيها را طى كند و پاى به جاى پاى صالحان نهد ، تا بندهايى را كه بر گردنهاست بگشايد و اسيران را آزاد كند و جمعيت باطل را پريشان سازد و پراكندگان اهل صلاح را گرد آورد و اين كارها پوشيده از مردم به انجام رساند . آنكه در پى يافتن نشان اوست ، هر چه به جستجويش كوشد ، از او نشانى نيابد . پس گروهى در كشاكش آن فتنه‏ها بصيرت خويش را چنان صيقل دهند كه آهنگر تيغه شمشير را . ديدگانش به نور قرآن جلا گيرد و تفسير قرآن گوشهايشان را نوازش دهد و هر شامگاه و بامداد جامهاى حكمت نوشند . از اين خطبه زمان جاهليشان به طول انجاميد تا خوارى و عقوبت را به كمال رسانند و مستوجب حوادث سخت روزگار گردند . تا نزديك شد كه مدت پايان گيرد و گروهى به تبهكاريها دل خوش كردند و آسودگى خويش در فتنه‏ها يافتند . و تا آتش فتنه را برافروزند ، شمشير بركشيدند و مؤمنان در پيكارشان شكيبايى و پايدارى ورزيدند و بر خدا هم منت نگذاردند و فدا كردن جان خويش در راه خدا را كارى بزرگ نپنداشتند . تا آنگاه ، كه قضاى الهى به پايان گرفتن ايام محنت موافق افتاد و از روى بصيرت شمشير زدند و به فرمان اندرزدهنده خود ، به پروردگارشان تقرب جستند . در اين هنگام ، خدا جان پيامبر خود ( صلى اللّه عليه و آله ) را بستد . قومى به عقب بازگشتند و در راههاى گوناگون ، كه به هلاكتشان مى‏انجاميد گام نهادند . بر آن آراء باطل ، كه در دلشان مى‏گذشت ، اعتماد كردند و از خويشاوند بريدند و از وسيله‏اى كه به دوستى آن مأمور شده بودند [ يعنى اهل بيت ] دور گشتند و بنا را از بنيان محكمش برافكندند و در جاى ديگر ، نه شايان آن ، برآوردند . اينان معدن هر خطا بودند و به منزله دروازه‏هايى ، كه هر كه خواهان باطل و گمراهى مى‏بود ، از آنها داخل [ 341 ] مى‏شد . در حيرت و سرگردانى راه مى‏سپردند و به شيوه آل فرعون در بيهوشى و گمگشتگى و غفلت سر مى‏كردند . برخى از ايشان از آخرت بريدند و به دنيا گرويدند و پاره‏اى پيوند خويش از دين گسستند .