جستجو

و من كلام له ع في أمر البيعة

متن ترجمه آیتی ترجمه شهیدی ترجمه معادیخواه تفسیر منهاج البرائه خویی تفسیر ابن ابی الحدید تفسیر ابن میثم

[ 302 ] 135 از سخنان آن حضرت عليه السّلام است : لَمْ تَكُنْ بَيْعَتُكُمْ إِيَّايَ فَلْتَةً وَ لَيْسَ أَمْرِي وَ أَمْرُكُمْ وَاحِداً إِنِّي أُرِيدُكُمْ لِلَّهِ وَ أَنْتُمْ تُرِيدُونَنِي لِأَنْفُسِكُمْ أَيُّهَا اَلنَّاسُ أَعِينُونِي عَلَى أَنْفُسِكُمْ وَ اَيْمُ اَللَّهِ لَأُنْصِفَنَّ اَلْمَظْلُومَ مِنْ ظَالِمِهِ وَ لَأَقُودَنَّ اَلظَّالِمَ بِخِزَامَتِهِ حَتَّى أُورِدَهُ مَنْهَلَ اَلْحَقِّ وَ إِنْ كَانَ كَارِهاً فلتة : كارى كه نا انديشيده انجام گردد . خزامة : حلقه‏اى است از مو كه در بينى شتر قرار داده مى‏شود . « بيعت شما با من نينديشيده و ناگهانى نبود ، و كار من و شما يكسان نيست ، من شما را براى خدا مى‏خواهم ، و شما مرا براى سود خويش مى‏خواهيد . اى مردم براى اصلاح حال خودتان ، به من كمك كنيد ، سوگند به خدا من حقّ ستمديده را از كسى كه به او ستم كرده باز مى‏ستانم و ستمگر را مهار كرده مى‏كشانم ، تا او را بر آبشخور حقّ وارد سازم هر چند خوش نداشته باشد » . مفهوم گفتار امام ( ع ) كه فرموده است : بيعت شما با من بى‏انديشه و ناگهانى نبود اين است كه چون بيعت آنها از روى تدبّر و انديشه بوده كسى نمى‏تواند پس از انجام يافتن بيعت مخالفت كند ، و يا از آن پشيمان گردد ، در اين عبارت اشاره [ 303 ] به بيعت مردم با ابى بكر شده كه عمر درباره آن گفت : كانت بيعة أبى بكر فلتة وقى اللّه شرّها يعنى : بيعت مردم با ابى بكر ناسنجيده و بدون انديشه بود ، و خداوند مردم را از شرّ آن محفوظ داشت . فرموده است : و ليس أمري و أمركم واحدا . اين بيان اشاره است به تفاوتى كه ميان اقدامات امام ( ع ) و خواستهاى آنها وجود دارد ، و اين تفاوت و اختلاف را با ذكر اين كه من شما را براى خدا مى‏خواهم روشن مى‏گرداند ، و معناى سخن مزبور اين است كه من از شما پيروى و فرمانبردارى مى‏خواهم تا به يارى شما دين خدا را بر پاى دارم ، و احكام و حدود او را اجرا كنم و شما مرا براى خودتان مى‏خواهيد يعنى براى اين كه از عطايا و مقام و منزلت و منافع ديگر دنيوى برخوردار شويد ، و پس از اين گفتار توبيخ آميز آنان را مخاطب قرار داده از آنها مى‏خواهد كه براى اصلاح احوال خودشان او را يارى كنند ، و فرمانبردار او باشند و دستورهايش را به كار بندند ، سپس سوگند مى‏خورد كه انتقام ستمديده را خواهد گرفت ، و ستمگر را مهار خواهد كرد ، استعاره واژه قود كه به معناى كشيدن است براى توصيف اين معناست كه او ستمكار را به ذلّت خواهد كشانيد ، و او را وادار خواهد كرد كه حقّ را اذعان كند و به آن تن در دهد ، واژه خزامه ترشيحى بر اين استعاره است ، همچنين واژه منهل ( آبشخور ) را براى حقّ ، استعاره فرموده است ، بدين مناسبت كه آبشخور محلّى است كه تشنه كامان با رسيدن به آن از رنج تشنگى آسوده مى‏شوند ، حقّ نيز چشمه زلالى است كه سينه ستمديدگان به آن شفا مى‏يابد و با رسيدن بدان درد و رنج آنان بر طرف مى‏شود ، و توفيق از خداست .