متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
128
و از سخنان آن حضرت است
كه در آن از فتنههاى بصره خبر مىدهد اى احنف گويى او را مىبينم با سپاهى مىرود كه آن را نه گردى است نه بانگ . نه آواز خاييدن لگامها و نه شيهه اسبان . زمين را به گامهاشان شيار مىكنند چون گام شترمرغان ، [ بدين سخن اشارت به « صاحب الزّنج » كند . سپس فرمود : ] واى بر كوچههاى 1 آبادان شما و خانههاى نگارين ، كه سايبانهاى 2 آن چون بالهاى كركسان است ، و آبروهاى آن چون خرطومهاى پيلان . از كسانى كه بر كشتهشان نمىگريند ، و از آن كه نيست نمىپرسند . من دنيا را از نظر افكندهام ، و با آن چنانكه در خور است به سر مىبرم و به ديدهاى كه سزاوار است بدان مىنگرم .
[ 127 ]
از اين سخنان است كه در آن به تاتار اشارت كند :
گويى آنان را مىبينم ، كه چهرههاشان چون سپرهاى تو بر تو 3 است ،
حرير و ديبا پوشند ، و اسبهاى گزيده نگاهدارند . آنجا كشتار چنان سخت شود كه خسته 4 بر كشته راه رود ، و گريخته از اسير كمتر باشد . [ يكى از اصحاب امام گفت : اى امير مؤمنان تو را علم غيب دادهاند ؟ امام خنديد و به مرد كه از بنى كلب بود گفت : ] اى كلبى اين علم غيب نيست ، علمى است كه از دارنده علم آموخته شده . علم غيب ، علم قيامت است ، و آنچه خدا در گفته خود شمرده است كه « اِنَّ اللَّهَ عِندهُ عِلْمُ السّاعَةِ » 5 . پس خداى سبحان مىداند آنچه در زهدانها است ، از نر و ماده ، و زشت يا زيبا و جوانمرد يا بخيل ، و بدبخت يا نيك بخت ، و كه هيزم آتش سوزان است ، يا در بهشت همراه پيامبران است ؟ پس اين علم غيب است ، كه جز خدا كسى آن را نداند ،
و جز اين ، علمى است كه خدا آن را به پيامبرش آموخت ، و او مرا ياد داد ، و دعا كرد كه سينه من آن را فرا گيرد ، و دلم آن علم را در خود پذيرد .