متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
[ 238 ]
124 از سخنان آن حضرت عليه السّلام است :
أَ تَأْمُرُونِّي أَنْ أَطْلُبَ اَلنَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِيمَنْ وُلِّيتُ عَلَيْهِ وَ اَللَّهِ لاَ أَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمِيرٌ وَ مَا أَمَّ نَجْمٌ فِي اَلسَّمَاءِ نَجْماً وَ لَوْ كَانَ اَلْمَالُ لِي لَسَوَّيْتُ بَيْنَهُمْ فَكَيْفَ وَ إِنَّمَا اَلْمَالُ مَالُ اَللَّهِ أَلاَ وَ إِنَّ إِعْطَاءَ اَلْمَالِ فِي غَيْرِ حَقِّهِ تَبْذِيرٌ وَ إِسْرَافٌ وَ هُوَ يَرْفَعُ صَاحِبَهُ فِي اَلدُّنْيَا وَ يَضَعُهُ فِي اَلْآخِرَةِ وَ يُكْرِمُهُ فِي اَلنَّاسِ وَ يُهِينُهُ عِنْدَ اَللَّهِ وَ لَمْ يَضَعِ اِمْرُؤٌ مَالَهُ فِي غَيْرِ حَقِّهِ وَ لاَ عِنْدَ غَيْرِ أَهْلِهِ إِلاَّ حَرَمَهُ اَللَّهُ شُكْرَهُمْ وَ كَانَ لِغَيْرِهِ وُدُّهُمْ فَإِنْ زَلَّتْ بِهِ اَلنَّعْلُ يَوْماً فَاحْتَاجَ إِلَى مَعُونَتِهِمْ فَشَرُّ خَلِيلٍ وَ أَلْأَمُ خَدِينٍ ما أطور به : به آن نزديك نمىشوم سمير : روزگار ، لا أفعله ما سمر سمير : در تمام روزگار آن كار را به جا نمىآورم ، همچنين است جمله ما أفعله ما سمر إبنا سمير ، مراد از دو فرزند روزگار ، روز و شب است .
خدين : دوست . هنگامى كه به آن حضرت اعتراض كردند كه چرا عطايا را به تساوى تقسيم مىكند اين سخنان را ايراد فرموده است :
« آيا به من دستور مىدهيد كه با ستم به كسى كه فرمانرواى او شدهام پيروزى به دست آورم ؟ به خدا سوگند تا روزگار افسانه بقا مىسرايد و ستارگان از پى هم طلوع و غروب مىكنند ، دست به چنين كارى نمىزنم ، به
[ 239 ]
راستى اگر اين مال هم از آن خود من بود آن را به مساوات ميان مردم پخش مىكردم چه رسد به اين كه مال خداست .
آگاه باشيد بخشش مال به كسى كه مستحقّ آن نيست اسراف و تبذير است ، اين كار ، آدمى را در دنيا سربلند ولى در آخرت سرافكنده و پست مىگرداند ، او را در نزد مردم محترم و گرامى مىكند امّا در نزد خدا خوار و زبون مىسازد ، هر كس مالش را جز در راه خشنودى خداوند صرف كند و به غير اهل آن دهد خداوند او را از سپاس آنان بىبهره مىگرداند و دوستى آنها را نصيب غير او مىسازد ، و اگر روزى پاى او بلغزد و به كمك آنان نيازمند شود آنها بدترين يار و سرزنش كنندهترين دوست مىباشند . » تقسيم عطايا بطور برابر ميان مسلمانان ، از سنّتهاى پيامبر گرامى ( ص ) است .
ابو بكر نيز در زمان خلافت خود از همين سنّت پيروى مىكرد ، ولى پس از دوران ابو بكر كسانى كه در اسلام سبقت و شرف نسب داشتند بر ديگران برترى داده شدند ، از اين رو كسانى كه از اين برترى و تفضيل بهرهمند مىشدند به اين شيوه عادت كردند ، و تا زمان خلافت آن حضرت از آن برخوردار بودند ، ليكن چون آن بزرگوار در تمام امور از پيامبر اكرم ( ص ) پيروى و سنّتهاى او را تعقيب مىكرد و براى او ممكن نبود كه در تقسيم عطايا رويّهاى جز تساوى اختيار كند ، لذا در هنگامى كه خلافت به آن حضرت منتقل شد ، كسانى كه به اين امتيازات عادت كرده بودند از آن بزرگوار درخواست كردند كه امتيازهاى آنان را منظور بدارد ، و امام ( ع ) در پاسخ آنها فرمود :
أ تأمرونّى أطلب النّصر بالجور ،
اين سخن پاسخ كسى است كه از امام ( ع ) خواسته است تقسيم بالسويّه را ترك كند و عدّهاى را برترى دهد ، گويى گفته است كه اگر آنان را برترى دهى با دل و جان تو را همراهى و يارى خواهند كرد ، و آن حضرت به او اين پاسخ را داده است و مراد از جور عدول از راه خداوند است ، به سبب برترى دادن بعضى از مسلمانان بر بعضى ديگر ، زيرا اين عمل خلاف سنّت پيامبر اكرم ( ص ) مىباشد ،
[ 240 ]
سپس سوگند ياد مىكند كه هرگز دست به چنين كارى نخواهد زد ، چه اگر اين مال از آن خود او بود ، عدالت اقتضا داشت كه آن را بطور برابر ميان مردم قسمت كند ، چه رسد كه از آن خدا و مردم است . دليل عمل مذكور اين است كه مساوات همان عدل و قسطى است كه به وسيله آن مىتوان نفوس را از هر سو براى يارى حقّ گرد آورد ، و اراده آنها را براى مقاومت در برابر دشمن همآهنگ ساخت ، در حالى كه تبعيض مستلزم دلشكستگى محرومان است كه تعداد آنها بيشتر و جمعيّت آنها انبوهتر است ، و اگر اين مال تعلّق به خود او داشت ، با اين كه به مقتضاى طبع بشرى كه مايل به تبعيض و ترجيح يكى بر ديگرى است ،
رعايت مساوات مىكرد ، پس در مالى كه تعلّق به خداوندى دارد كه نسبت خلق به او برابر و يكسان است ، و خداوند حقّ آنان را در آن برابر منظور داشته ، چگونه ممكن بود رعايت تساوى نكند ؟ امام ( ع ) با اين سخن اميد آنان را به اين كه امتيازات گذشته آنها را منظور و عطايا را نابرابر تقسيم كند قطع كرده است ، سپس هشدار مىدهد به اين كه بذل مال به غير مستحقّ ، و صرف آن در راهى جز آنچه خداوند دستور داده كارى زشت و نارواست ، و مراد از غير أهله كسانى هستند كه دادن مال به آنها مقرّر نشده است ، و منظور از غير وجهه در راهى كه شارع دستور داده آن را صرف نكند ، و به مفاسد اين عمل نيز اشاره فرموده است ، به اين طريق كه بذل مال به غير مستحقّ تبذير ( ولخرجى ) و صرف آن در راهى جز آنچه خداوند دستور داده ، اسراف ( زياده روى ) است ، و مىدانيم كه اسراف و تبذير يكى از دو طرف افراط و تفريط ، صفت پسنديده سخاوتند كه زشت و مذمومند .
فرموده است : يرفع صاحبه في الدّنيا ،
مراد اين است كه با تبذير و ولخرجى مىتوان ميان نادانان و فرومايگان و كسانى كه حقيقت كرم و بخشش را نمىدانند خوشنامى به دست آورد ليكن اين عمل او را در آخرت پست و ذليل خواهد كرد ، زيرا به وسيله تبذير گرفتار كارى زشت شده است ، همچنين ممكن است ولخرجى و زيادهروى موجب جلب
[ 241 ]
احترام مردم و تكريم آنان نسبت به او شود ، ولى اين اعمال او را در نزد خداوند خوار و زبون خواهد ساخت ، امّا اين كه فرموده است كسى كه مالش را در غير رضاى خداوند صرف و به نا مستحقّ بذل كند ، از سپاس آنان محروم و از دوستى آنان بىبهره خواهد شد ، و اگر لغزشى برايش پيش آيد كه به كمك آنان نيازمند گردد ، مساعدت خود را از او دريغ خواهند داشت . مطلبى است كه بررسى كامل ، آن را معلوم كرده و چه بسا كه به سرحدّ تجربه هم رسيده باشد ، و علّت آن محتمل است اين باشد كه چون مال گيرندگان ، خود را مستحقّ بذل و بخشش نمىبينند ، در خور خود نمىدانند كه به حقّ شناسى از او پردازند ، و ممكن است به سبب نادانى و غفلت ، و يا ناشى از اين اعتقاد باشد كه خود را در مرتبه بخشنده مال مىدانند ، و در نتيجه او را در خور ستايش خود نمىبينند ، بلكه خويشتن را به داشتن مال و دارايى از او سزاوارتر مىشناسند ، ولى ناسپاسى آنها بيشتر بر اثر اين است كه هر يك از اينها فكر مىكند كه آن ديگرى كه مورد بذل و بخشش قرار گرفته استحقاق آن را نداشته و خود او سزاوارتر به آن بخشش بوده است . از اين رو اينها هميشه خود را در برابر بخشش كننده مورد تبعيض دانسته و بهره خود را از او اندك مىشمارند و پيوسته بر او خشمگين بوده و وى را مورد سرزنش قرار مىدهند و به بدگويى از زمانه مىپردازند ، بدين ترتيب شكر بخشش او را به جا نمىآورند ، ليكن اگر يكى از اينها از ديگرى به او اندك احسانى شود ، و يا اين كه بشنود كه مردم ، ديگرى را مدح و از جود و سخاى او ستايش مىكنند ، او نيز با آنان همصدا شده و به تمجيد او مىپردازد ، و اخبار بذل و بخشش وى را منتشر مىكند و مىگويد : او كسى است كه نيكى و احسان را درباره كسانى كه استحقاق آن را دارند به جا مىآورد ، و اين سخن براى بخشنده مال بر حسب نيّاتى كه دارد يا موجب تشويق است و يا اين كه تحقير و سرزنش ، و اظهار مخالفت با اوست ، عبارت فإن زلّت به النّعل كنايه است از اين كه در سختيها و پيشآمدها مرتكب خطا و لغزش مىشود . و توفيق با خداست .