متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
120 از سخنان آن حضرت است
آن گاه كه يكى از ياران نزدش برخاست و گفت : « در آغاز تو خود از پذيرش حكميت بازمان مىداشتى ، اما بعد فرمان پذيرفتن دادى . . . و ما ، در اين ميانه ماندهايم و راه به جايى نبردهايم ، و نمىدانيم كه كدامين فرمانت به رشد نزديكتر بود » على شير تنهاى خداى آه سردى از ژرفاى دل بر كشيد و كف دستى را بر پس پشت ديگر دست كوبيد و گفت :
( 208 ) آرى ، اين مزد كسى است كه پيمان مىشكند به خدا سوگند ، اگر آن روز كه نه گفتن و نپذيرفتن را فرمان دادم ، خواست خويش را كه شما خوش نمىداشتيد ، اما خداوند خير فراوان در آن رقم زده بود به زور تحميلتان مىكردم ،
آنگاه به فرض پيشروى در راستاى مطلوب ، رهنمودتان مىدادم و در صورت گرايش به كژى ، راستتان مىكردم ، و اگر از راست شدن تن مىزديد ، به قدرت دست مىيازيدم ، تنها در اين صورت وضعيتى استوار و مطمئن داشتيم . اما دريغ ، با كدام نيرو و از كدامين راه ؟ من مىكوشم كه دردها را با شما درمان كنم ، ولى شما خود درد بىدرمان من شدهايد . به كسى مانندهام كه خار در پايش خليده است و او مىخواهد با كمك خارى ديگر ، خار از پاى بيرون كشد . در حالى كه مىداند كه خار به خار مىگرايد .
بار خدايا ، اينك پزشگان اين درد به ستوه آمدهاند و آب كشان كه با دلو و پاره ريسمان و چاهى ، در انديشهى فرو نشاندن عطش كوير بودند ناتوان شدهاند .
كو آن همرزمانى كه تا به اسلام دعوت شدند ، پذيرفتنش را آغوش گشودند ؟ و با قرآن حركت كردند نه اين كه به خواندن آن بسنده كنند ، دعوت حماسى و پر جذبهى جهاد را با شيفتگى و عشق پاسخ گفتند به سان اشترانى كه نوزادانشان را پذيرا مىشوند شمشيرها را از نيام بيرون كشيدند و در صفوفى منظم و فشرده و با يورشهاى پياپى ، كران تا كران اين سرزمين را از آلايش كفر پاك كردند و به تصرف حق در آوردند . گروهيشان با مرگ راهى شدند و گروهى زنده ماندند ، بى آنكه زندگان براى
[ 139 ]
زنده ماندن خويش به شادمانى بنشينند يا شهيد دادگان نيازمند تسليتى باشند . از گريهى بسيار چشمهى چشمها فرو خشكيده ، از روزهدارى شكمهاشان فرو رفته بود ، و از نيايش لبانشان خشكيده ، شب زندهداريها چهرههاشان را زرد كرده بود و از شدت خشوع ، سخت تكيده و در هالهاى از تيرگى گم بود . آنان برادران ره پوى و همپاى من بودند ، به جا است كه به ياد و آرزوشان چونان تشنگان بىتابى كنيم و از درد فراقشان انگشت به دندان گزيم .
اينك ، اين شيطان است كه راههاى ناهموارش را در نگاهتان هموار مىنماياند ، و بر آن شده است كه بند از بند دينتان بگسلاند ، و پراكندگى را به جاى يك دلى بنشاند و از پراكندگىتان ، فتنهها بيافريند . پس ، از افسون و وسوسههايش بپرهيزيد و پند و اندرز و هشدار را از كسى كه اين همه را هديهتان مىدهد پذيرا شويد و آويزهى گوش جان كنيد .