متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
( 200 )
114 گفتارى است از آن حضرت در مراسم دعاى طلب باران
بار خداوندا ، كوهساران ما از فرط تشنگى شكاف شكاف ، زمينمان غبار آلود و دامهامان در آغلهاشان سرگرداناند . چونان مادران بچه مرده ، شيون مىكنند ، و از رفت و آمد بىثمر به چراگاهها و زارى در آبشخورهاى خود ، سخت رنجيده شدهاند .
بار خدايا ، بر نالههاى اين حيوانهاى نالان و بر زارى اين دامهاى گريان ترحم فرما .
بار خدايا ، به سرگردانيشان در آمد و شد ، و بر نالههاى زارشان در آغلها ، رحم نماى .
بار خدايا ، در حالى به سويت بيرون شدهايم كه اشتران نزارمان با سالهاى قحطىزده هم سيماىاند و ابرهايى كه از آن اميد باران داشتيم ، خشك و نامهربان گذشتند و قطرهاى نباريدند در اين تنگناى سخت ، تنها تو براى اندوه زدگان اميد ، و براى زارى كنندگان ، بر آورندهى نيازى . در حالى مىخوانيمت كه انبوههى مردم به
[ 134 ]
نوميدى گراييدهاند ، ابرها از باران دريغ ورزيدهاند و چرندگان به هلاكت افتادهاند آرى ، در چنين هنگامهاى باز هم از تو مىخواهيم كه بر كارهاى بدمان ما را مگيرى ، و به گناهانمان ، ما را كيفر ندهى . سايهى رحمتت را بر سرمان بگسترانى ، با ابرهاى پر باران و بارانهاى درشت و فراوان و سرزمينى خرم از انواع گياهان ، با چنان دانههاى درشت بارانى كه مردههاى قحطىزده را از نو زنده سازد ، و از دست رفته را باز گرداند .
بار خدايا ، از درگاهت آبى طلب داريم ، حيات بخش و سيراب كننده ، بىكاستى و فراگيرنده ، پاكيزه و فرخنده ، گوارا و روياننده ، چنان بارانى كه گياهش رويا و نهالش پربار است و سرسبزى برگهايش خيره كنندهى چشمان تماشاگر تا بدان ،
بندگان نزارت رمق گيرند و بخشهاى مردهى كشورت زندگى يابند .
بار خدايا ، بارانى به ما ارزانى دار كه تپههاى سوخته را شاداب ، و جويباران خشكيده را پر آب و روستاهامان را سرسبز كند و بدان ، ميوهها روى آورند ، و چهارپايانمان زندگى از سر گيرند ، و نقاط دور افتادهمان لبى تر و تازه نمايند ، و دشت و صحراهامان ، سراسر ، از بركات گسترده و دهشهاى گرانت نيرو بگيرند ، تا نياز نيازمندان و هم درندگان بىصاحبت را پاسخگو باشند ، و چونان بخشى از سفرهى گستردهات ، خيل گرسنگان را پذيرا گردند .
ابرى را بر سر ما سايهافكن ساز كه شبنمش همه جا را تر كند ، بارانش پر پشت و ريزان باشد ، چنان كه چكاچاك ناشى از برخورد دانهها و قطرههاى درشت آن حماسهاى از بارش رحمتت را به نمايش گذارد نه آن ابرى كه برقش خشك و بادهايش سرد و ياسآور باشد تا سوختگان عهد خشكسالى در گياهان آن باران بچرند ، و به بركتش قحطى زدگان زنده شوند ، آرى اين تويى كه درست در روزگار نوميدى ، باران را فرو مىبارى و سايهى رحمتت را مىگسترانى ، كه ولايت بى مرز تو را باشد كه تمامى جلوههاى تدبير و ولايتت ستايش انگيز است .