متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
[ 114 ]
115
و از خطبههاى آن حضرت است
در خواستن باران خدايا كوههاى ما كفيده است ، و زمين ما تيرهرنگ گرديده ، و چارپايانمان تشنهاند ، و در آغلهاى خود سرگردانند ، و چون زن بچّه مرده فرياد كنانند . ملول از آنكه به چراگاهها آيند و روند ، آرزوشان نه ، كه به آبشخورهاشان در شوند .
خدايا رحمت آر بر ناله گوسفندان ، و فرياد ماده اشتران . خدايا رحمت آر بر سرگردانى آنان به هنگام رفتنشان و نالهشان به هنگام در شدنشان .
خدايا هنگامى به سوى تو بيرون شديم ، كه خشكسالى پياپى بر ما رسيد ، و ابرهامان كه باراندار مىنمود ، به خشك ابر مبدّل گرديد .
پس تو دردمند را اميد دهندهاى ، و خواهنده را بسنده . خدايا تو را مىخوانيم هنگامى كه مردم نوميدند ، و ابر رحمت بازداشته ، و چرندگان تباه شده كه ما را به كردارمان مگيرى ، و به گناهانمان عقوبت مفرمايى . و رحمت خود را بر ما بگستران به ابر بسيار باران ، و بهار پر آب ، و گياه خوشنماى شاداب ، بارانى درشت قطره كه زنده سازى بدان ، آنچه مرده است ، و بازگردانى بدان ، آنچه از دست شده است .
خدايا بارانى ده : زنده كننده ، سيراب سازنده ، فراگير و به همه جا رسنده ،
پاكيزه و با بركت ، گوارا و فراخ نعمت ، گياه آن بسيار ، شاخههايش به بار ،
برگهايش تازه و آبدار . تابنده ناتوانت را بدان توان دهى ، و شهرهاى مردهات را جان دهى .
خدايا بارانى ده كه ببارد ، و زمينهاى بلند ما بدان گياه آرد ، و در زمينهاى پست آب روان گردد ، و پيرامون ما نعمت فراوان گردد . ميوههاى ما را بسيار گرداند ، و گلههاى ما بدان ، زندهماندن تواند . دور دستهامان از آن سود يابند 1 ، و پيرامونيان ما بدان نيرو گيرند 2 ، از بركتهايت كه همه را فراگير
[ 115 ]
است ، و بخششهاى بسيارت كه خاصّ آفريدههاى فقير است ، و بر جانورهاى واگذاشته كه كس تيمار آنها را نداشته ، و بر ما فرود آر بارانى سيراب كننده ،
ريزان و پيوسته ، و هر قطره از آن بر قطره ديگر جسته ، بارانى ، كه نه برق آن بىآبى باشد ، و نه ابرش بىباران . ابرها بىباد سرد و بارانش ريزان ، تا گرفتاران خشكسالى از باريدن آن ، گياه فراوان يابند ، و قحطى زدگان به بركتش زنده گردند ، كه همانا ، تو آنى كه پس از نوميد شدن مردمان ، باران مىبارانى ، و رحمت خويش مىگسترانى ، و تو يارى و مددكار ، و ستوده و به ستودن سزاوار [ گفته آن حضرت عليه السلام : « انصاحت جبالنا » يعنى : شكافته شد از خشكسالى ، و گويند : « انصاح الثّوب » يعنى : جامه پاره گرديد ، « انصاح النّبت » و « صاح و صوّح » : رستنى پژمرده و خشك شد . « هامت دوابّنا » يعنى : تشنه شدند ، و « هيام » تشنگى است . « حدابير السّنين » : جمع « حدبار » ، و آن مادّه شترى است كه راه رفتن ، آن را لاغر كرده باشد . امام سال را ، كه قحطى در آن فراوان گرديده ، بدان تشبيه كرده . « ذو الرّمه » 3 گفته است :
« ماده شتران لاغرى كه پيوسته از كوفتگى و لاغرى در خوابگاه خفتهاند ،
و يا آنها را به زمين خشك و بىآب و علف مىرانيم . » و گفته حضرت : « لا قزع ربابها » : قزع پارههاى كوچك ابر ، جدا از يكديگر است . « و لا شفّان ذهابها » ، تقدير آن « و لا ذات شفّان ذهابها » ،
« شفّان » باد سرد است و « ذهاب » بارانهاى نرم ، و كلمه ( ذات ) را به خاطر واضح بودن آن بر شنونده ، حذف كرده است . ]