جستجو

و من خطبة له ع و فيها مواعظ للناس

متن ترجمه آیتی ترجمه شهیدی ترجمه معادیخواه تفسیر منهاج البرائه خویی تفسیر ابن ابی الحدید تفسیر ابن میثم

113 خطبه‏اى از آن حضرت ( ع ) ستايش و سپاس خداوند را ، آنكه پيوند دهنده ستايش است به نعمتها و پيوند دهنده نعمتهاست به سپاس . او را به سبب نعمتهايش مى‏ستاييم ، همانگونه كه به هنگام بلاهايش مى‏ستاييم . از او يارى مى‏جوييم در هدايت اين مردم كاهل و سهل انگار در انجام اوامر و شتاب كننده در ارتكاب نواهى و امور نكوهيده و مكروه . از او آمرزش مى‏خواهيم ، براى گناهانى كه علم او بر آنها احاطه دارد و كتاب او آنها را بر شمرده است . علمى كه قاصر نيست و كتابى كه چيزى را فرو نگذارده . به او ايمان آورديم . ايمان كسى كه غيب را به عيان مى‏بيند و از وعده‏هايى كه داده شده آگاه است . ايمانى كه خلوص آن شرك را بزدايد و يقين آن شك را از ميان بردارد . و شهادت مى‏دهيم كه هيچ خدايى جز اللّه نيست . يكتاست و بدون شريك و اينكه محمد ( صلى اللّه عليه و آله ) بنده او و رسول اوست . دو شهادت ، كه گفتار و كردار را فرا برند و كفه ترازويى ، كه در آن مى‏گذارندشان ، سبك نمى‏شود . و كفه ترازويى كه در آن نباشند ، سنگين نباشد . اى بندگان خدا ، شما را به تقوا سفارش مى‏كنم كه تقوا توشه و پناهگاه است . توشه‏اى است كه ما را به منزل مى‏رساند و پناهگاهى است ، رستگارى دهنده . [ 265 ] بهترين دعوت‏كنندگان كه سخن خود به گوش همگان رسانيد ، مردم را به تقوا دعوت كرد . و آنكه سخن او دريافت ، بهترين درك كننده بود . پس دعوت كننده ، دعوت خويش به گوشها رسانيد و شنوندگان از آن دعوت رستگار شدند . اى بندگان خدا ، تقوا دوستان خدا را از ارتكاب حرامها نگه داشته و ترس از خدا را در دلهايشان نشانده است ، به گونه‏اى كه ، شبها بيدارشان مى‏دارد و وا مى داردشان كه روزهاى گرم را در تشنگى سپرى سازند . اينان راحت آن جهان را با رنج اين جهان به دست آورده‏اند و اگر در اين سراى تشنه‏اند ، در آن سراى سيراب‏اند . مرگ را نزديك انگاشتند و به انجام دادن عمل نيكو مبادرت ورزيدند و آرزوها را دروغ شمردند و مرگ را از نظر دور نداشتند . دنيا سراى فنا و رنج و دگرگونيها و عبرتهاست . سراى فناست ، زيرا كه همواره كمان خود را به زه كرده ، تيرهايش خطا نمى‏رود و زخمش بهبود نمى‏يابد . زنده را به تير مرگ مى‏زند و تندرست را به تير بيمارى و ، آن را كه رهايى يافته ، به تير شور بختى و ناتوانى . خورنده‏اى است سيرى‏ناپذير و نوشنده‏اى سيراب ناشدنى . سراى رنج است ، زيرا آدمى گرد مى‏آورد آنچه را كه نمى‏خورد و بنا مى‏كند آنچه را كه در آن سكنا نمى‏گزيند . سپس ، مى‏ميرد و به سوى خدا مى‏رود . در حالى كه ، نه از آن مال ، پشيزى با خود مى‏برد و نه از آن بنا ، خشتى . سراى دگرگونيهاست ، زيرا يكى را بينى كه روزگارى بر نعمت و مال او رشك مى‏بردند و امروز به بيچارگايش ترحم مى‏كنند و يكى را بينى كه روزگارى بر بيچارگيش ترحم مى‏كردند و امروز بر نعمت و مالش رشك مى‏برند . آرى ، اين ترحم به سبب نعمتى است كه از دستش رفته و فقرى است كه گريبان او را گرفته . دنيا سراى عبرتهاست ، زيرا انسان را آرزويى است و آن آرزو را روياروى مى‏بيند ، بناگاه مرگ در مى‏رسد و آرزو را بر باد مى‏دهد . نه ديگر آرزو فراچنگ مى‏آيد و نه آرزومند از چنگ مرگ رهايى مى‏يابد . منزه است خدا ، چه فريبنده است شادمانى دنيا و چه عطش افزاست سيراب كردنش و چه گرم است سايه آن . آن را كه مى‏آيد باز نتوان گردانيد و گذشته را باز نتوان آورد . [ 267 ] منزه است خدا . چه نزديك است زنده به مرده تا به او پيوندد و چه دور است مرده از زنده به سبب بريدن از او . از بد ، بدترى نيست ، مگر كيفر بد آن و از خوب ، خوب‏ترى نيست ، مگر پاداش نيك آن . هر چه دنيايى است ، شنيدنش بزرگتر از ديدن اوست و هر چه آخرتى است ، ديدنش بزرگتر از شنيدن آن . شما را شنيدن از ديدن بسنده است و خبر دادن از آنچه در نهان است ، شما را بس . بدانيد ، كه كاستن از دنيا و افزودن به آخرت بهتر است از كاستن از آخرت و افزودن به دنيا . چه بسا آنچه كاسته شده سودمند افتد و آنچه افزون شده زيان‏آور . آنچه شما را بدان امر كرده‏اند ، وسيعتر و آسانتر از چيزهايى است كه شما را از آن نهى كرده‏اند و آنچه بر شما حلال شده ، بيشتر از چيزهايى است كه بر شما حرام گرديده . پس اندك را به خاطر بسيار فرو گذاريد و تنگ و دشوار را به خاطر وسيع و آسان رها كنيد . خداوند روزى شما را بر عهده گرفته و شما را به عمل فرمان داده . مبادا طلب چيزى كه براى شما بر عهده گرفته‏اند ، از چيزى كه بر شما فريضه كرده‏اند سزاوارتر جلوه كند . به خدا سوگند ، كه شك روى آورده و يقين به شك آلوده شده ، تا آنجا كه پنداريد ، كه تحصيل رزق تعهد شده ، بر شما واجب است و به جاى آوردن واجبات ، از شما ساقط . به عمل روى آوريد و از ناگهانى رسيدن مرگ بيمناك باشيد ، زيرا اميدى به بازگشتن عمر از دست رفته نيست و حال آنكه روزى از دست رفته باز خواهد گشت . هر چه از روزى شما كه امروز فوت شود ، اميد است كه فردا به زيادت باز آيد ولى عمرى كه ديروز از دست رفته ، امروز باز آمدنش را اميد نخواهد بود . پس اميد همراه چيزى است كه مى‏آيد و نوميدى همراه چيزى است كه گذشته است . « پس از خدا بترسيد آنسان كه شايان ترس از اوست و جز بر دين اسلام نميريد . » ( 1 )