متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
[ 29 ]
100 از خطبههاى آن حضرت عليه السّلام است
اُنْظُرُوا إِلَى اَلدُّنْيَا نَظَرَ اَلزَّاهِدِينَ فِيهَا اَلصَّادِفِينَ عَنْهَا فَإِنَّهَا وَ اَللَّهِ عَمَّا قَلِيلٍ تُزِيلُ اَلثَّاوِيَ اَلسَّاكِنَ وَ تَفْجَعُ اَلْمُتْرَفَ اَلآْمِنَ لاَ يَرْجِعُ مَا تَوَلَّى مِنْهَا فَأَدْبَرَ وَ لاَ يُدْرَى مَا هُوَ آتٍ مِنْهَا فَيُنْتَظَرَ سُرُورُهَا مَشُوبٌ بِالْحُزْنِ وَ جَلَدُ اَلرِّجَالِ فِيهَا إِلَى اَلضَّعْفِ وَ اَلْوَهْنِ فَلاَ يَغُرَّنَّكُمْ كَثْرَةُ مَا يُعْجِبُكُمْ فِيهَا لِقِلَّةِ مَا يَصْحَبُكُمْ مِنْهَا رَحِمَ اَللَّهُ اِمْرَأً تَفَكَّرَ فَاعْتَبَرَ وَ اِعْتَبَرَ فَأَبْصَرَ فَكَأَنَّ مَا هُوَ كَائِنٌ مِنَ اَلدُّنْيَا عَنْ قَلِيلٍ لَمْ يَكُنْ وَ كَأَنَّ مَا هُوَ كَائِنٌ مِنَ اَلْآخِرَةِ عَمَّا قَلِيلٍ لَمْ يَزَلْ وَ كُلُّ مَعْدُودٍ مُنْقَضٍ وَ كُلُّ مُتَوَقَّعٍ آتٍ وَ كُلُّ آتٍ قَرِيبٌ دَانٍ صدف : روى گردانيد فجيعة : مصيبت ثوى بالمكان : در آن جا اقامت گزيد جلد : نيرو « اى مردم به دنيا مانند زاهدان بنگريد كه در آن زهد و بىميلى اختيار كرده و روى از آن برتافتهاند ، زيرا به خدا سوگند اين دنيا بزودى آن كس را كه در آن سكنا دارد از ميان مىبرد ، و آن كه را در ناز و نعمت و ايمنى است دچار مصيبت و اندوه مىسازد ، در اين دنيا آنچه از دست رود و پشت كند ،
ديگر بار ، باز نمىگردد ، و آنچه در آينده مىآيد دانسته و شناخته نيست ، تا در انتظار آن باشيم ، شادى آن آميخته به اندوه است ، و توان و نيروى مردان رو به
[ 30 ]
ضعف و زبونى است ، فزونى آنچه در اين دنيا دلپسند و خوشايندتان مىباشد ، شما را فريب ندهد ، زيرا بهره شما از آنچه در كنار خود داريد اندك است .
رحمت خدا بر آن كس باد كه بينديشد و عبرت گيرد و بينا شود كه آنچه از دنيا باقى مانده بزودى فانى گردد و آنچه از آخرت است ، همواره باقى و پايدار است ، و هر آنچه به شمارش آيد پايان يافتنى است ، و هر چه در انتظارش هستيد آمدنى است ، و هر آيندهاى قريب و نزديك است . » حاصل اين خطبه ترغيب مردم به زهد و بىميلى به دنيا ، و پرهيز دادن آنها از آلودگى به تباهيهاى آن است . امام ( ع ) دستور فرموده كه به دنيا مانند زاهدان يعنى كسانى كه رغبت خود را از آن باز داشته و روى از آن گردانيدهاند بنگرند ، و تذكّر مىفرمايد كه مردم بايد دنيا را رها كنند ، و آن را ناچيز شمارند ، مگر براى رفع ضرورت كه بايد به مقدار ضرورى اكتفا كنند ، سپس امام ( ع ) به ذكر معايب نفرت انگيز آن به شرح زير پرداختهاند :
1 اين كه دنيا ساكنان خويش و كسانى را كه بدان اعتماد و اطمينان كرده و دل به آن بستهاند از ميان مىبرد .
2 اين كه دنيا ناز پروردگان و متنعّمان را ، كه آرزوها آنان را فريب داده و خود را از گزند ايّام مصون ديدهاند به مصيبت مىكشاند ، و آنچه را بدان دل خوش كرده و مايه ايمنى خود يافتهاند از آنها مىگيرد .
3 اين كه آنچه از دنيا سپرى مىشود ، و از مردم ، روى مىگرداند ، همچون جوانى و تندرستى و دارايى و عمر ، ديگر بار باز نمىگردد .
4 اين كه معلوم نيست در آينده چه اوضاع و گرفتاريهايى پيش مىآيد تا چشم به راه آن باشند و در صدد رفع آن برآيند .
5 اين كه شادى دنيا به اندوه آميخته است ، و آن كه از شادى برخوردار
[ 31 ]
است ، پيوسته در تشويش از دست دادن مطلوب و يا از ميان رفتن محبوب است .
6 اين كه پايان قدرت و نيرومندى مردم دنيا ناتوانى و سستى است ، چنان كه خداوند متعال فرموده است : « ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفاً وَ شَيْبَةً [ 1 ] » يكى از صلحا و نيكان درباره زهد و بىميلى به دنيا گفته است : آيا آن زندگانى كه آميخته به درد و بيمارى ، و رو به پيرى ، و منتهى به نابودى ، و در پى آن پشيمانى است شايسته دلبستگى است ؟ سپس امام ( ع ) نهى مىكند از اين كه مردم به آنچه در دنيا خوشايند و دلپسند آنهاست فريفته شوند ، بدين سبب كه خوشيها و لذّات دنيا زودگذر و ناپايدار است ، و آنچه براى انسان شايسته رغبت و دلبستگى است چيزى است كه پيوسته به همان گونه كه هست باقى بماند ، و از زوال و تغيير مصون باشد . اشاره آن حضرت به اين كه اندكى از اينها شما را همراهى مىكند كفن و امثال آن است ، سپس امام ( ع ) دعا مىكند براى كسانى كه مىانديشند و از انديشه خود سود برده به وسيله آن عبرت مىگيرند ، بدين معنا كه ذهن را به آنچه حقّ و سزاوار است منتقل مىسازند كه همان وجوب ترك دنيا و كار و كوشش براى آخرت است ، و اين توجّه و انتقال ذهن موجب ادراك حقّ و مشاهده با چشم باطن براى او خواهد بود .
به دنبال اين مطلب امام ( ع ) متاع موجود دنيا را به معدوم ، تشبيه فرموده است براى اين كه مردمان را گوشزد فرمايد كه آنچه موجود است بزودى معدوم خواهد شد ، و گويا وجود آن بر اثر سرعت زوال و نابودى ، همانند عدم است ، همچنين عدم حضور آخرت را در حال حاضر ، و ثوابها و عقابهايى كه در آن عايد انسان مىشود ، به سبب اين كه بزودى موجود و عايد خواهد شد ، به وجود حاضر و دائم تشبيه ، و با جمله كلّ معدود منقض پايان گرفتن عمرها را كه از روزها و ساعتها و نفس بر آوردنها تشكيل شده گوشزد فرموده است .
[ 1 ] سوره روم ( 30 ) آيه ( 54 ) يعنى : سپس بعد از نيرومندى ناتوانى و پيرى را قرار داد .
[ 32 ]
فرموده است : و كلّ متوقّع آت و كلّ آت قريب دان .
اين عبارت ، نوع ضرب اوّل از شكل اوّل قضاياى منطقى است ، و نتيجه اين است كه هر چه مورد انتظار است ، قريب و نزديك است ، و اشاره است به مرگ و آنچه پس از آن است .
نيز از اين خطبه است :
اَلْعَالِمُ مَنْ عَرَفَ قَدْرَهُ وَ كَفَى بِالْمَرْءِ جَهْلاً أَلاَّ يَعْرِفَ قَدْرَهُ وَ إِنَّ مِنْ أَبْغَضِ اَلرِّجَالِ إِلَى اَللَّهِ تَعَالَى لَعَبْداً وَكَلَهُ اَللَّهُ إِلَى نَفْسِهِ جَائِراً عَنْ قَصْدِ اَلسَّبِيلِ سَائِراً بِغَيْرِ دَلِيلٍ إِنْ دُعِيَ إِلَى حَرْثِ اَلدُّنْيَا عَمِلَ وَ إِنْ دُعِيَ إِلَى حَرْثِ اَلْآخِرَةِ كَسِلَ كَأَنَّ مَا عَمِلَ لَهُ وَاجِبٌ عَلَيْهِ وَ كَأَنَّ مَا وَنَى فِيهِ سَاقِطٌ عَنْهُ « دانا كسى است كه ارزش خود را بداند ، و مرد را همين نادانى بس كه قدر خود را نشناسد ، دشمنترين مردان نزد خدا بندهاى است كه خداوند او را به خودش وا گذاشته است ، چنين كسى پا از راه راست بيرون مىنهد ، و بىرهنما و دليل حركت مىكند ، اگر براى كار در كشتزار دنيا خوانده شود ، به كار مىپردازد ، و اگر براى عمل در كشتزار آخرت دعوت شود سستى مىورزد ، گويا آنچه را براى آن كار مىكند ( دنيا ) بر او واجب است ، و آنچه نسبت به آن سستى مىكند ( آخرت ) از او ساقط شده است . » امام ( ع ) در اين خطبه دانا را منحصر فرموده به كسى كه قدر خود را بشناسد ،
و مراد از قدر ، اندازه و ارزش او در مملكت خدا و موقعيّت او در قلمرو عالم وجود است ، و چون اين شناخت مستلزم اين است كه انسان مناسبت خود را با آفريدگان عوالم وجود درك كند ، و بداند كه او در جرگه كدامين آفريدگان است ،
و براى چه منظورى وجود يافته است ، ناچار چنين كسى عالم ، و از دانش لازم
[ 33 ]
برخوردار ، و اوامر الهى را فرمانبردار است ، و از حدّى كه كتاب خدا و سنن انبيا ( ع ) براى او ترسيم كردهاند پا فراتر نخواهد گذاشت .
فرموده است : و كفى بالمرء جهلا أن لا يعرف قدره .
نظر به اين كه علم موجب مىشود كه انسان قدر خود را بشناسد ، ناگزير كسى كه ارزش خود را نمىداند عالم نيست و نادان است ، زيرا نقيض لازم مستلزم نقيض ملزوم مىباشد ، و اين كه فرموده است : و كفى بالمرء جهلا اشاره است به شدّت و قوت جهل و اين كه نادانى مستلزم سختى و عذاب است .
فرموده است : و إنّ من أبغض الرّجال . . . تا قصد السّبيل .
پيش از اين شرح آن داده شده است .
فرموده است : سائرا بغير دليل .
ذكر دليل در اين جا اشاره است به ائمّه هدا ( ع ) و راهنمايان به خدا ، و كتاب و سنّت نيز از جمله راهنمايانند ، براى اين كه اگر انسان در طريق راه خدا ،
و در نحوه سلوك و رفتار خود با بندگان او ، دليل و راهنمايى نداشته باشد در زمره هلاكت يافتگان است .
فرموده است : إن دعى . . . تا آخر .
امام ( ع ) واژه « حرث » را كه به معناى كشت كردن است براى كارهايى كه انسان جهت دنيا و يا آخرت خود انجام مىدهد استعاره فرموده است . وجه مشابهت ميان زرع و اعمالى كه انسان براى دنيا يا آخرت خود به جا مىآورد اين است كه هر دوى آنها كسب بوده و براى تحصيل ثواب و پاداش صورت مىگيرد .
سپس از نظر اين كه انسان در كارهاى دنيا جديّت و پيشدستى و مواظبت دارد ،
امام ( ع ) اعمال او را در اين باره به آنچه بر او واجب است تشبيه فرموده ، و كارهاى او را براى آخرت كه همواره با قصور و تنبلى و سستى همراه است ، به آنچه از او ساقط شده همانند فرموده است ، با اين كه سزاوار است آدمى وضعى خلاف اين داشته باشد . و توفيق از خداوند است .
[ 34 ]
نيز از اين خطبه است :
وَ ذَلِكَ زَمَانٌ لاَ يَنْجُو فِيهِ إِلاَّ كُلُّ مُؤْمِنٍ نُوَمَةٍ إِنْ شَهِدَ لَمْ يُعْرَفْ وَ إِنْ غَابَ لَمْ يُفْتَقَدْ أُولَئِكَ مَصَابِيحُ اَلْهُدَى وَ أَعْلاَمُ اَلسُّرَى لَيْسُوا بِالْمَسَايِيحِ وَ لاَ اَلْمَذَايِيعِ اَلْبُذُرِ أُولَئِكَ يَفْتَحُ اَللَّهُ لَهُمْ أَبْوَابَ رَحْمَتِهِ وَ يَكْشِفُ عَنْهُمْ ضَرَّاءَ نِقْمَتِهِ أَيُّهَا اَلنَّاسُ سَيَأْتِي عَلَيْكُمْ زَمَانٌ يُكْفَأُ فِيهِ اَلْإِسْلاَمُ كَمَا يُكْفَأُ اَلْإِنَاءُ بِمَا فِيهِ أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ اَللَّهَ قَدْ أَعَاذَكُمْ مِنْ أَنْ يَجُورَ عَلَيْكُمْ وَ لَمْ يُعِذْكُمْ مِنْ أَنْ يَبْتَلِيَكُمْ وَ قَدْ قَالَ جَلَّ مِنْ قَائِلٍ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ وَ إِنْ كُنَّا لَمُبْتَلِينَ 1 8 23 : 30 « . . . و آن زمانى است كه از تباهيهاى آن كسى جز مؤمنان بىنام و نشان رهايى نيابند ، آنانى كه اگر در جايى حضور يابند شناخته نمىشوند ، و اگر غائب باشند كسى جوياى آنها نيست ، اينان چراغهاى هدايتند ، و براى سالكان راه حق در ظلمات جهل ، نشانههاى روشنند ، آنها در راه ايجاد فتنه و مفسده گام بر نمىدارند ، و به بازگو كردن عيبها و خطاهاى ديگران نمىپردازند ، و بيهودهگويى و ياوه سرايى نمىكنند ، آنان كسانى هستند كه خداوند درهاى رحمت خويش را به روى آنها باز مىكند ، و سختيهاى عذاب خويش را از آنها بر طرف مىسازد .
اى مردم بزودى شما را زمانى فرا مىرسد ، كه اسلام همچون ظرفى كه وارونه شود و هر چه در آن است بريزد باژگونه مىشود ، اى مردم خداوند شما را پناه داده از اين كه بر شما ستم كند امّا از اين كه شما را بيازمايد پناه نداده است ، چنان كه فرموده است : « إنَّ فِيْ ذَلِكَ لآيَاتٍ وَ إنْ كُنَّا لَمُبْتَلِينَ [ 2 ] . » شريف رضىّ گفته است : اين كه امام ( ع ) فرموده است : « كلّ مؤمن نومة »
[ 2 ] سوره مؤمنون ( 23 ) آيه ( 30 ) يعنى : ( در حادثه طوفان و نابودى قوم نوح ( ع ) ) نشانههايى است . و ما بندگان را مىآزماييم .
[ 35 ]
مراد ، مؤمن گمنام و كم آزار است و واژه مساييح جمع مسياح است و به معناى كسى است كه ميان مردم براى ايجاد مفسده و سخن چينى رفت و آمد مىكند و مذاييع جمع مذياع است و اين درباره كسى به كار برده مىشود كه هنگامى كه مىشنود ديگرى كار بدى انجام داده زبان به گفتن آن باز و به پخش و نشر آن اقدام مىكند ، بذر جمع بذور است و اين واژه بر كسى اطلاق مىشود كه نادان و بىشعور و ياوهگو باشد .
نومة : كسى كه بسيار بخوابد و گفته شده كه به سكون واو به معناى ضعيف و ناتوان است كفأت الإناء ظرف را باژگونه كردى ، به كار رفتن نومة در اين جا كنايه است از گمنامى و نداشتن نام و نشان در ميان مردم به سبب اعراض از خلق و توجّه آنها به خالق ، چنان كه خود آن حضرت اين سخن را با ذكر : إن شهد لم يعرف و إن غاب لم يفتقد تفسير فرموده است يعنى كسانى كه اگر حضور داشته باشند شناخته نيستند و اگر غائب باشند كسى در پى پرسش حال آنها نيست ، و مراد هر مؤمنى است كه داراى اين اوصاف باشد ، و درباره اين مؤمنان واژههاى مصابيح و أعلام را استعاره فرموده است ، زيرا اينان در طريق معرفت بارى تعالى اسباب هدايتند ، و در اين باره پيش از اين سخن گفته شده است .
عبارت : ليسوا بالمساييح . . . تا ضرّآء نقمته واضح است ، و سيّد رضى رضوان اللّه عليه مشكلات آن را بيان داشته است .
فرموده است : أيّها النّاس . . . تا الإناء بما فيه .
امام ( ع ) در اين گفتار از آينده آگاهى مىدهد ، و از تباهيهاى اهل زمان و فتنههاى دوران و رها كردن دين ، سخن مىگويد . چنان كه پيش از اين نيز در اين باره اشارههايى فرموده است ، آن حضرت دگرگونى زمانه را به وارونه شدن ظرف با هر چه در آن است ، تشبيه فرموده ، و وجه تشبيه اين است كه همان گونه كه ظرف پس از وارونه شدن ، فايده خود را از دست مىدهد ، اسلام هم به سبب اين
[ 36 ]
كه مردم عمل به احكام آن را ترك مىكنند از انتفاع خارج مىشود ، و چه نيكو تشبيهى است ، زيرا زمان براى اسلام مانند ظرف براى آب است ، و اين كه فرموده است : إنّ اللّه قد أعاذكم من أن يجور عليكم اشاره است بر اين كه اين دگرگونيها ستمى نيست كه از جانب پروردگار بر شما رفته باشد ، زيرا خداوند متعال فرموده است : « وَ مَا رَبُّكَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبِيْدِ [ 3 ] » بلكه آزمايشى است كه خداوند سبحان از بندگان خود به عمل مىآورد ، چنان كه فرموده است : « إنَّ فِيْ ذَلِكَ لآياتٍ وَ إنْ كُنَّا لِمُبْتَلين » پس هر كه در برابر اين آزمايشها شكيبايى كند ، سود برده و هر كس كفر ورزد ، وبال آن بر اوست . معناى آزمايش خلق را از جانب خالق متعال و فوايد آن را پيش از اين گفتهايم و ضرورتى براى تكرار نيست ، و توفيق از خداوند است .
[ 3 ] سوره فصّلت ( 41 ) آيه ( 46 ) يعنى : پروردگارت بر بندگان ستمكار نيست .