متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
[ 21 ]
99 از خطبههاى آن حضرت عليه السّلام است كه در همان زمينه ايراد فرمودهاند
وَ ذَلِكَ يَوْمٌ يَجْمَعُ اَللَّهُ فِيهِ اَلْأَوَّلِينَ وَ اَلْآخِرِينَ لِنِقَاشِ اَلْحِسَابِ وَ جَزَاءِ اَلْأَعْمَالِ خُضُوعاً قِيَاماً قَدْ أَلْجَمَهُمُ اَلْعَرَقُ وَ رَجَفَتْ بِهِمُ اَلْأَرْضُ فَأَحْسَنُهُمْ حَالاً مَنْ وَجَدَ لِقَدَمَيْهِ مَوْضِعاً وَ لِنَفْسِهِ مُتَّسَعاً « قيامت روزى است كه خداوند همه پيشينيان و پسينيان را در آن روز گرد مىآورد ، تا به حساب آنها دقيقا رسيدگى ، و پاداش كردار آنها داده شود ، ( در آن روز ) همه با خضوع و فروتنى ايستادهاند ، و ( بر اثر دشوارى موقعيّت ) عرق ( از سر و روى آنها سرازير شده و ) مانند لجام اطراف دهان آنان را فرا گرفته ، و زمين ، آنان را به لرزه در آورده است ، نيكوترين احوال را كسى دارد كه توانسته جاى پايى براى خود تهيّه كند ، و محلّ فراخى براى ايستادن خود به دست آورد . » مراد از روز ، روز رستاخيز است ، و معناى نقاش در حساب ، با دقّت تمام به حساب رسيدگى كردن است ، خواننده با مطالعه صفحات پيش ، از چگونگى اين روز آگاه است ، و اين آيه شريفه نيز بيان كيفيّت اين روز است كه فرموده است :
« يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النّاسُ أَشْتَاتاً ليُرَواْ أَعْمَالَهُمْ [ 1 ] » و قيد خضوعا اشاره است به قول خداوند
[ 1 ] سوره زلزال ( 99 ) آيه 6 يعنى : در آن روز ( قيامت ) مردم پراكنده ( از گورهايشان ) بيرون مىآيند تا ( نتيجه ) كردار خود را ببينند .
[ 22 ]
متعال « خُشَّعًا أبْصَارُهُم [ 2 ] » و قياما به « يَوْمَ يَقُومُ الْنَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ [ 3 ] » و اين دو كنايه است از اين كه در اين روز ، مردم در نهايت زبونى و ناتوانى به سر مىبرند ،
و يقين دارند كه هيچ قدرتى جز قدرت خداوند وجود ندارد ، و ألجمهم العرق به معناى اين است كه عرق محلّ لجام يا دهان آنها را فرا گرفته و كنايه از آن است كه توان آنها به نهايت رسيده است ، زيرا خستگى و رنج موجب فرو ريختن عرق زياد است .
فرموده است : و رجفت بهم الأرض . . .
خداوند متعال در اين باره فرموده است : « يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَ الْجِبَالُ [ 4 ] » و « إذَا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجَّا و بُسَّتِ الْجِبَالُ بَسّاً [ 5 ] » برخى گفتهاند مراد از زمين لرزنده ،
سر زمين دلهاست كه بر اثر غلبه ترس و بيم از خداوند و هول و هراس روز رستاخيز به تپش و لرزش در مىآيند ، امّا دسته ديگر گفتهاند : معناى ياد شده انصراف سخن از ظاهر كلام الهى است بدون اين كه ضرورتى باشد و جايز نيست ، زيرا آنچه را مخبر صادق درباره جزئيّات احوال روز رستاخيز از جانب او خبر داده ،
همه از امور ممكن مىباشد ، و قدرت خداوند نيز وافى و كافى براى تحقّق آنهاست .
فرموده است : فأحسنهم حالا من وجد لقدميه موضعا و لنفسه متّسعا .
گفته شده كه منظور ، كسى است كه در ساحت معرفت و بندگى پروردگار ،
براى پاى عقل خود جايى ، و در مقام قدس و فراخناى رحمت او براى خويشتن جايگاهى وسيع يافته است ، و پيداست كه حال اينها در روز رستاخيز از همه
[ 2 ] سوره قمر ( 54 ) آيه 7 يعنى : ( كافران ) چشمها را با خوارى فرو هشتهاند .
[ 3 ] سوره مطفّفين ( 83 ) آيه 6 يعنى : روزى كه مردم براى پروردگار جهانيان به پا خيزند .
[ 4 ] سوره مزمّل ( 73 ) آيه 4 : آن روزى كه زمين و كوهها به لرزه در آيد .
[ 5 ] سوره واقعه ( 56 ) آيه 4 يعنى : هنگامى كه زمين سخت به لرزه در آيد ، و كوهها به شدّت متلاشى شود .
[ 23 ]
نيكوتر و بهتر است ، و مىتوان اين كلام را طبق ظواهر مدارك شرعى بر ظاهرش حمل كرد .
نيز از اين خطبه است :
فِتَنٌ كَقِطَعِ اَللَّيْلِ اَلْمُظْلِمِ لاَ تَقُومُ لَهَا قَائِمَةٌ وَ لاَ تُرَدُّ لَهَا رَايَةٌ تَأْتِيكُمْ مَزْمُومَةً مَرْحُولَةً يَحْفِزُهَا قَائِدُهَا وَ يَجْهَدُهَا رَاكِبُهَا أَهْلُهَا قَوْمٌ شَدِيدٌ كَلَبُهُمْ قَلِيلٌ سَلَبُهُمْ يُجَاهِدُهُمْ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ قَوْمٌ أَذِلَّةٌ عِنْدَ اَلْمُتَكَبِّرِينَ فِي اَلْأَرْضِ مَجْهُولُونَ وَ فِي اَلسَّمَاءِ مَعْرُوفُونَ فَوَيْلٌ لَكِ يَا ؟ بَصْرَةُ ؟ عِنْدَ ذَلِكِ مِنْ جَيْشٍ مِنْ نِقَمِ اَللَّهِ لاَ رَهَجَ لَهُ وَ لاَ حَسَّ وَ سَيُبْتَلَى أَهْلُكِ بِالْمَوْتِ اَلْأَحْمَرِ وَ اَلْجُوعِ اَلْأَغْبَرِ يحفزها : از پشت سر آن را هل مىدهد أذلّه : جمع ذليل ، خوار حسّ : صداى آهسته كلب : شرّ و بدى رهج : غبار « فتنهها و آشوبهايى مانند پارههاى شب ديجور پديد آيد ، كه هيچ كس را ياراى ايستادگى در برابر آنها نباشد و هيچ پرچمى نتواند در برابر آنها بر پا شود ، اين فتنهها مانند شترى كه مهار گشته و جهاز بر پشت او انداخته شده و جلودارش آن را مىكشد و سوارهاش آن را مىدواند ، رو به سوى شما مىآورد ،
دست اندركاران اين فتنهها گروهى هستند كه حرص و آز آنان زياد و ساز و برگ آنها كم است ، دستهاى كه در ديده گردنكشان خوار و در روى زمين گمنام ، و در آسمانها معروفند ، براى خشنودى خداوند با آنها به نبرد مىپردازند ، در اين هنگام واى بر تو اى بصره از سپاهى كه از خشم خدا پديد آيد كه نه او را گرد و غبارى است و نه صدا و آوازى ، زود باشد كه مردم تو به مرگ سرخ و آن چنان قحطى و گرسنگى دچار شوند كه از شدّت آن رنگ
[ 24 ]
رخسارشان همچون رنگ خاك ، تار گردد . » امام ( ع ) در اين بخش از خطبه خود ، از فتنههايى كه پس از او روى خواهد داد خبر داده است ، بويژه از فتنه صاحب زنج در بصره ، و اين آشوبها و رويدادها را به پارههاى شب تار تشبيه فرموده و جهت شباهت معلوم است . و معناى لا تقوم لها قائمة اين است كه ايستادگى در برابر اين حوادث و دفع آنها ممكن نيست و نمىتوان با آنها مقابله كرد ، و اين كه قائمة به صورت مؤنّث آمده براى برابرى با واژه فتنه است ، و گفته شده معنايش اين است كه در برابر اين فتنهها دست و پاى اسبان روى زمين آرام نمىگيرد ، و واژههاى زمام ( مهار ) ، رحل ( جهاز شتر ) ، حفز ( هل دادن از پشت سر ) ، قائد ( جلودار ) ، راكب ( سواره ) ، جهد ( كوشش ) را به مناسبت اين كه فتنه به شتر شباهت دارد به طريق استعاره آورده است و مراد از اين كه شتر مهار گرديده و بر پشتش جهاز انداخته شده ، كمال آمادگى و مجهّز بودن فتنه است زيرا هنگامى كه شتر مهار و بر پشتش جهاز انداخته شود آماده براى سوارى است ، و منظور از قائد ( جلودار ) كسانى است كه به اين فتنه كمك مىكنند و غرض از راكب ( سواره ) مركز فرماندهى آن است . و حفز و جهد كنايه از شتاب آنها در به راه انداختن اين فتنه است و أهلها اشاره به صاحب زنج است ، و اذيّت و آزار زياد و امكانات كم آنها معروف است ، و چنان كه از داستان آنها كه مشهور است دانسته مىشود ، ياران صاحب زنج گروهى جنگجو و آماده و سواركار بودهاند . و ما شمّهاى از داستان آنها را در ذيل خطبههاى آن حضرت در آينده بيان خواهيم كرد . امام ( ع ) كسانى را كه به جنگ با اين گروه برخاستهاند توصيف فرموده است به اين كه اينان در نزد متكبّران و گردنكشان زبون ، و در روى زمين بىنام و نشانند يعنى اينها از متنعّمان و نامداران دنيا نيستند ، و اين كه فرموده است در آسمان معروفند اشاره است به اين كه آنان اهل يقين و ايمانند ، و پروردگار آنها را بندگانى فرمانبردار مىداند ، و فرشتگان آنان را اهل عبادت و بندگى خدا
[ 25 ]
مىشناسند ، سپس امام ( ع ) در دنباله بيانات خود ، بصره را مخاطب قرار داده ،
از اوضاع و احوال آينده آن و از فتنه زنج كه در اين شهر به وقوع خواهد پيوست آگاهى مىدهد ، بديهى است روى خطاب به مردم اين شهر است ، و اين كه فرموده است : آنان را گرد و غبار و آوازى نيست . ظاهرا سبب اين است كه اينها را اسبان و چكاچاك سلاح نيست از اين رو نه گرد و غبارى دارند و نه فرياد و آوازى ، و اين كه سپاه خشم پروردگارند البتّه براى گنهكاران چنين خواهند بود هر چند فتنهاى فراگير و عمومى است ، زيرا كم اتّفاق افتاده كه بلا بر قومى نازل شود و تنها دامنگير برخى از آنها شود ، چنان كه خداوند متعال فرموده است « وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لاَ تُصِيْبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً » [ 6 ] .
فرموده است : و سيبتلى أهلك بالموت الأحمر و الجوع الأغبر .
گفته شده كه مراد از مرگ سرخ كشته شدن مردم بصره است به شمشير صاحب زنج و ياران او و يا از جانب ديگران ، و توصيف مرگ به سرخى كنايه از شدّت و سختى آن است ، براى اين كه دشوارترين مرگها آن است كه با ريختن خون انسان صورت گيرد . امام ( ع ) خود ، مرگ سرخ را به هلاكت آنها بر اثر غرق تفسير فرموده است ، چنان كه پس از اين ، گفتار آن حضرت را در اين باره نقل خواهيم كرد و اين هم مرگ بسيار سختى است زيرا موجب خروج روح از بدن است . همچنين توصيف جوع به اغبر براى اين است كه سختترين گرسنگى اين است كه به سبب آن رخسار آدمى به رنگ خاك درآيد ، و به سبب كمى غذا و يا نامطلوب بودن آن رنگ و رو و پوست چهره انسان مانند خاك تار شود ، به اين مناسبت اين نوع گرسنگى جوع أغبر ناميده شده است ، گفته شده كه اين صفت به مناسبت اين است كه گرسنه در اين حال خود را به زمين مىچسباند و غبراء به معناى زمين است .
[ 6 ] سوره انفال ( 8 ) آيه 25 ، يعنى : بپرهيزيد از عذابى كه تنها ستمكاران شما را دامنگير نخواهد شد .
[ 26 ]
امام ( ع ) در خطبهاى كه پس از فراغ از جنگ جمل و فتح بصره ايراد كرده به اين فتنه اشاره فرموده است ، و اين خطبهاى است طولانى كه ما برخى از فصول آن را كه مربوط به رويدادهاى مهمّ آينده است نقل كردهايم ، و از اين خطبه است آنچه مربوط به چگونگى غرق بصره است ، در هنگامى كه امام ( ع ) از ايراد اين خطبه فراغت يافت ، احنف بن قيس به پا خاست و عرض كرد اى امير مؤمنان اين حادثه چه زمانى روى خواهد داد ؟ امام ( ع ) فرمود : اى ابا بحر تو آن زمان را درك نمىكنى و ميان تو و آن قرنهاست ليكن بايد حاضران به غايبان برسانند تا اين كه به گوش برادران آنها در آن زمان برسد كه هنگامى كه مشاهده كنند آلونكها به خانهها و بيشهزارها به كاخها تبديل شده است ، از آن جا پا به فرار گذارند و دور شوند ، زيرا در آن روز براى شما بينشى نيست ، سپس رو به سمت راست خود كرد و فرمود : ميان شما و ابلّه چه مسافتى است ؟ منذر بن جارود عرض كرد پدر و مادرم فدايت باد ، چهار فرسنگ فاصله است ، امام ( ع ) فرمود : راست گفتى ، سوگند به آن كه محمّد ( ص ) را بر انگيخت و او را به نبوّت ، گرامى و به رسالت مخصوص داشت ، و روح او را در بهشت برين جاى داد ، همان گونه كه شما سخن مرا مىشنويد از او شنيدم كه فرمود : اى على آيا مىدانى ميان آن جا كه بصره ناميده مىشود ، و آن جا كه إبلّه نام دارد چهار فرسنگ است و اين جا كه ابلّه گفته مىشود محلّ اصحاب قشور است ، در اين جا هفتاد هزار نفر از امّت من كشته مىشوند كه هر كدام از شهداى آنها به منزله شهداى بدر است ، منذر عرض كرد : اى امير مؤمنان پدرم و مادرم فدايت باد چه كسى آنان را مىكشد ؟ ، فرمود : آنها را برادران جنّ به قتل مىرسانند ، و اينها اقوامى هستند مانند شياطين كه رنگ پوست آنها سياه و جانهاى آنان بد بو و شرّ و بدى آنها بسيار ، و ساز و برگ آنها كم است ، خوشا به حال كسى كه آنها را بكشد و يا به دست آنها كشته شود ، در اين زمان گروهى براى پيكار با اينها به حركت در مىآيند كه در نزد گردنكشان و متكبّران زمان زبون ، و در روى زمين
[ 27 ]
گمنام و در آسمان معروفند ، آسمان و اهل آن ، و زمين و ساكنان آن بر اينها مىگريند ، در اين هنگام اشك از چشمان آن حضرت سرازير شد ، سپس فرمود :
افسوس بر تو اى بصره و واى بر تو از سپاهى كه نه گرد و غبارى دارد و نه سر و صدايى ، منذر عرض كرد : اى امير مؤمنان درباره آنچه فرمودى بر اثر غرق شدن چه بر سر آنها مىآيد ؟ و اين ويح [ 7 ] و ويل چيست ؟ امام ( ع ) فرمود : اينها دو بابند ويح باب زحمت و رنج است ، و ويل باب عذاب مىباشد . آرى اى پسر جارود آشوبهاى بزرگى بر پا مىشود ، از آن جمله گروهى به جان هم مىافتند و يكديگر را مىكشند ، در برخى از اين آشوبها خانهها و شهرها ويران مىشود ، و داراييها به يغما مىرود ، مردان كشته و زنان اسير و ذبح مىشوند ، واى كه امر اين زنان داستانى شگفت انگيز است ، و ديگر فتنه دجّال بزرگ يك چشمى است كه چشم راست او از حدقه در آمده و چشم چپ او گويى به خون آغشته است ، و در سرخى مانند اين است كه پاره خونى در كاسه چشم او افتاده و يا چون دانه انگور سرخى است كه روى آب قرار گرفته باشد ، و گروهى از قبيلهاش او را پيروى مىكنند .
كسانى كه در شهر ابلّه شهيد مىشوند انجيل خود را از بردارند ، از اينها بعضى كشته مىشوند ، و گروهى پا به فرار مىگذارند . پس از آن رجف است يعنى زمين لرزه است و بعد از آن قذف است يعنى پرتاب كردن سنگ و پس از اين خسف است يعنى فرو رفتن در زمين است و سپس مسخ است يعنى دگرگون شدن صورت انسانى است و بعد از اينها جوع اغبر است ، و اين گرسنگى سختى است كه رخسار آدمى چون رنگ خاك تار مىشود و سپس مرگ سرخ است كه اين همان غرق است ، اى منذر در كتابهاى نخستين ، بصره جز اين نام ، سه نام ديگر دارد كه جز عالمان آنها را نمىدانند اين نامها يكى خرييه و ديگر تدمر و سوّمى مؤتفكه است ، اى منذر سوگند به آن كه دانه را شكافت و انسان را آفريد اگر بخواهم به
[ 7 ] ويح واژهاى است كه براى ترحّم و ويل براى عذاب به كار مىرود ( مترجم )
[ 28 ]
يكايك عرصهها و خانههاى ويران و اين كه در چه زمان خراب و پس از آن در چه موقع آباد مىشود ، و به همين گونه تا روز رستاخيز ، شما را خبر مىدهم ، و در اين باره دانشى فراوان دارم ، و اگر از من بپرسيد خواهيد ديد كه من به آنها دانايم ، و در دانش خود به اين امور و آگاهى به جزئيّات آن دچار خطا نمىشوم ، و علم به احوال امّتهاى گذشته و آنچه تا روز رستاخيز پديد خواهد آمد به من داده شده است ،
راوى مىگويد : در اين هنگام مردى برخاست و عرض كرد : اى امير مؤمنان مرا آگاه فرما كه اهل جماعت ( وحدت طلبان ) و اهل فرقت ( جدايى خواهان ) و اهل سنّت ( سنّيان ) و اهل بدعت ( بدعت گرايان ) كيانند ؟ امام ( ع ) فرمود : واى بر تو حالا كه مىپرسى گوش فراده و مجبور نيستى كه پس از من از ديگرى اين را نپرسى ، امّا اهل جماعت من و پيروان منند هر چند شماره آنها اندك باشد و اين به فرمان خدا و پيامبرش ( ص ) ثابت و محقّق است ، و اهل فرقت آنان هستند كه با من و پيروان من مخالفت مىكنند هر چند عدّه آنها بسيار باشد ، و اهل سنّت كسانى مىباشند كه به آنچه خدا و پيامبرش ( ص ) مقرّر داشتهاند ، تمسّك جستهاند نه كسانى كه به رأى و هواى نفس خود عمل مىكنند هر چند شماره آنان زياد باشد ، گروه نخست گذشته و رفته است و گروههايى به جاى مانده است كه بر خداست آنها را درهم شكند ، و از روى زمين ريشه كن سازد ، و توفيق از خداست .