جستجو

و من خطبة له ع يريد الشيطان أو يكني به عن قوم

متن ترجمه آیتی ترجمه شهیدی ترجمه معادیخواه تفسیر منهاج البرائه خویی تفسیر ابن ابی الحدید تفسیر ابن میثم

[ 567 ] 10 از خطبه‏هاى امام ( ع ) است أَلاَ وَ إِنَّ اَلشَّيْطَانَ قَدْ جَمَعَ حِزْبَهُ وَ اِسْتَجْلَبَ خَيْلَهُ وَ رَجِلَهُ وَ إِنَّ مَعِي لَبَصِيرَتِي مَا لَبَّسْتُ عَلَى نَفْسِي وَ لاَ لُبِّسَ عَلَيَّ وَ اَيْمُ اَللَّهِ لَأُفْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضاً أَنَا مَاتِحُهُ لاَ يَصْدُرُونَ عَنْهُ وَ لاَ يَعُودُونَ إِلَيْهِ استجلاب : به معناى جمعيّت است البصيرة : عقل افرطت الحوض ، پر كردم حوض را ماتح : آب كش ، گاهى ماتح با مائح اشتباه مى‏شود و آن به معناى كسى است كه در اندرون چاه مى‏رود و دلو را پر آب مى‏كند . الصدور : بازگشت از آب آوردن يا غير آن كه در مقابل ورود است و آن به معناى بازگشت به آن است . « بدانيد كه همانا شيطان حزب خود را جمع كرده و سواره نظام و پياده نظام لشكرش را فراهم آورده است . همانا من بصيرتى دارم كه از من جدا نمى‏شود ، حق را بر خود نپوشيده‏ام و آن هم بر من پوشيده نشده است . سوگند به خدا براى آنان حوضى را پر كنم كه خود آب آن را بكشم بطورى كه هر كه در آن حوض درآيد به هلاكت رسد و هر كه از آن حوض بيرون آيد ديگر به سوى آن باز نگردد . » [ 568 ] به عقيده من ( شارح ) اين بخش از گفتار امام ( ع ) مخلوط و تلفيقى است از خطبه‏اى كه اين جمله را دارد : لمّا بلغه انّ طلحة و الزّبير خلعا بيعته ، و اين خطبه منظمى نيست . سيّد رضى بخش ديگر اين خطبه را در جاى ديگر آورده است وقتى به آن برسيم تمام آن را به خواست خدا ذكر مى‏كنيم . اين فصل از كلام امام ( ع ) مشتمل بر سه امر به ترتيب زير است : 1 بدگويى از اصحاب جمل و نفرت از آنها . 2 توجه دادن به فضيلت خود آن حضرت . 3 تهديد اصحاب جمل . مذمّت اصحاب جمل را با جمله الا و انّ الشيطان . . . آغاز مى‏كند . مقصود حضرت اين است چيزى كه موجب مخالفت آنها با حق مى‏شود شيطان است كه آنها را وسوسه مى‏كند و باطل را در دلشان مى‏آرايد . قبل از اين نيز چگونگى وسوسه و گمراه كردن شيطان را دانستى . پس هر كس با حق مخالفت كند و از روى دشمنى حق را رها كند از حزب شيطان و از لشكريان پياده و سواره او مى‏باشد . جمله دوّم : انّ معى لبصيرتى ، در ابتدا به كمال عقل و استعداد خود براى جلب حقّ و روشن كردن آن اشاره مى‏فرمايد و سپس بر اين حقيقت تأكيد مى‏كند كه نفس قدسيّه‏اش هرگز فريب شيطان را نخورده است و آن چنان كه حق بر ديدگان ضعيف مشتبه شده و آنها را از ديدن آن كور و از ادراك و جداسازى حق از باطل ناتوان مى‏سازد ، در مورد آن حضرت چنين نشده است ، خواه تشخيص ندادن حق از باطل به وسيله فريب شيطان بدون واسطه باشد ، و همين است منظور كلام امام ( ع ) كه فرمود : ما لبّست على نفسى ، يعنى آنچه نفس امّاره بر نفس مطمئنه من القا كرد كارساز واقع نشد ، و خواه با وساطت پيروان شيطان صورت گرفته باشد ، و همين است معناى كلام امام ( ع ) كه فرمود : و لا لبّس علىّ ، [ 569 ] يعنى هيچ يك از پيروان ابليس نتوانست شبهه‏اى را بر من القا كند و حقّ را به باطل بيارايد و بر من مشتبه سازد . امام ( ع ) به موضوع سوّم اشاره كرده و فرموده است : و ايم اللّه لافر طنّ حوضا انا ماتحه الى آخر . افراط حوض را براى جمع‏آورى سپاه و فراهم كردن ابزار جنگ استعاره آورده است و « انا ماتحه » را كنايه از اين آورده است كه خود سرپرستى و اختيار اين جنگ را به عهده خواهد داشت . از اين جهت كه جنگ شبيه دريا و آب فراوان است ، اوصاف آب را براى آن استعاره آورده است . در مثل گفته مى‏شود فلان غوّاص غمرات و فلان متغمّس فى الحرب ، يعنى فلان كس در گردابها فرو رفت و فلانى در جنگ غوطه‏ور شد . جايز است در اين جا لفظ حوض را استعاره بياورد و آن را با كلمات « متح » و « فرط » و « اصدار » و « ايراد » ترشيحيّه كند . امام با اختصاص « متح » به نفس خود تهديد آنها را تأكيد مى‏كند ، زيرا آنها به سختى و شجاعت او آگاه بودند . مضاف اليه ماتح در حقيقت حذف شده است و تقدير آن چنين بوده است : انّه ماتح ماؤه زيرا آب از حوض قابل كشيدن است . سپس استعداد خود را در سخت گرفتن بر آنها توصيف مى‏كند و به كنايه مى‏فرمايد هر كه در آن حوض وارد شد نجات پيدا نمى‏كند و به منزله كسى خواهد بود كه غرق مى‏شود و هر كس جان سالم به در برد دوباره به ميدان جنگ برنمى‏گردد و مجدداً در صدد تهيّه تداركات جنگ برنمى‏آيد ، و سپس اين حقيقت را با سوگند خالق متعال تأكيد مى‏فرمايد . اصل كلمه « ايم » ، ايمن و جمع يمين است . نون آن براى تخفيف حذف شده همان گونه كه « لم يكن » را « لم يك » تلفّظ مى‏كنند . و بنا به قولى « ايم » مستقلاً اسمى است كه براى سوگند وضع شده ، شرح بيشتر در كتابهاى نحو آمده است .