جستجو
کد : MFT-192     

جلالت سيد محمد پسر امام هادى عليه السلام


جلالت سيد محمد پسر امام هادى عليه السلام

 



جلالت سيد محمد پسر امام هادى عليه السلام

و نيز بدانكه امامزاده سيّد محمد فرزند حضرت امام على نقى عليه السلام را در نزديكى بلد يك منزلى سامرّه مزارى است مشهور و به جلالت شاءن و بروز كرامات معروف عامّه مردم به زيارتش مشرّف مى شوند و نذرها و هداياى بسيار به آنجا مى برند و حاجات مى طلبند و اعراب آن حدود تمامى از او خوف دارند و حساب مى برند كرامات بسيار از آن بزرگوار نقل شده كه مقام ذكرش نيست و بس است در جلالت آن جناب كه قابليّت و صلاحيّت امامت را داشت و فرزند بزرگ هادى عليه السلام بود و در فوت او حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام گريبان خود را چاك فرمود و شيخ ما ثقة الاسلام نورى نَوَّرالله مرقده اعتقاد عظيمى به زيارت آن بزرگوار داشته و در تعمير بقعه و ضريح مباركش سعى فرموده و صورت كتيبه كه بر ضريح شريفش نوشته است اين است :

هذا مرقد السّيد الجليل ابيجعفر محمّد

اين مرقد سيد جليل ابى جعفر محمد

بن الا مام ابى الحَسَن علىّ الهادى عليه السلام عظيم الشّان جليل القدر كانت الشّيعة تزعم انّه

فرزند امام ابى الحسن هادى عليه السلام است كه داراى منزلتى بزرگ و مقامى شايسته بوده و شيعيان چنين پنداشتندكه

الاِمامُ بَعْدَ اَبيه عليه السلام فَلَمّا توفّى نَصَّ اَبوهُ عَلى اَخيهِ اَبى مُحمّد الزّكى عليه السلام وقالَ له احدث

امام پس از پدرش عليه السلام او است وچون ازدنيا رفت پدرش تصريح كرد به امامت برادرش ابى محمدعليه السلام وبه او فرمود براى خدا

لِلَّهِ شكرا فَقَدْ اَحْدَثَ فيكَ اَمْرا خلّفه اَبُوهُ فِى المَدينة طفلا وقدم عليه فى سامراء

شكرى تازه كن كه خدا تازه كرد دستورش رادرباره تو، پدرش او را در كودكى در شهر مدينه بجاى گذارد وپس از آنكه جوانى نيرومند شده

مشتدّا وَنَهَضَ الى الرّجوع الى الحجاز ولمّا بلغ بَلَد عَلى تسعة فراسخ مرض و توفّى

بود درسامرا به خدمت پدر آمد، ودوباره خواست بسوى حجاز برگردد و سر راه چون به شهر ((بلد)) نه فرسنگى سامرا رسيد بيمار شد و در همانجا از دنيارفت

ومشهده هناك وَلَمّا توفّى شَقَّ ابومحمّدعليه السلام عليه ثوبه وقال فى جوابِ مَنْ عابَهُ عليه قد

و مزار شريفش در همانجا است ، و حضرت ابومحمد(ع ) در مرگش جامه بر تن دريد، ودرپاسخ كسى كه برآن حضرت در اين كار ايراد گرفت فرمود:

شقّ مُوسى على اَخيهِ هرون وكانَتْ وَفاتُهُ فى حُدود اثنين وَخَمسين بَعْد الْماءتين

موسى در مرگ برادرش هارون جامه بر تن دريد، و سال وفاتش حدود دويست و پنجاه و دو هجرى بود

و بالجمله چون خواستى وداع كنى عسكريّين عليه السلام را بايست نزد قبر مطهّر و بگو:

اَلسَّلامُ عَلَيْكُما يا وَلِيَّىِ اللَّهِ اَسْتَوْدِعُكُمَا اللَّهَ وَاَقْرَءُ عَلَيْكُمَا اَلسَّلامَ آمَنّا بِاللَّهِ

سلام بر شما اى دو نماينده خدا شما را به خدا مى سپارم و بر شما سلام مى رسانم ، ايمان داريم به خدا

وَبِالرَّسوُلِ وَبِما جِئْتُما بِهِ وَدَلَلْتُما عَلَيْهِ اَللّهُمَّ اكْتُبْنا مَعَ الشّاهِدينَ

و به رسول او و بدانچه شما آورديد و مردم را بدان راهنمائى كرديد خدايا بنويس نام ما را در زمره گواهان (به اين مطلب )

اَللّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيارَتى اِيّاهُما وَارْزُقْنِى الْعَوْدَ

خدايا قرار مده اين زيارت را آخرين بار زيارت من از اين دو بزرگوار و روزيم كن بازگشتن

اِلَيْهِما وَاحْشُرْنى مَعَهُما وَمَعَ آبآئِهِمَا الطّاهِرينَ وَالْقآئِمِ الْحُجَّةَ مِنْ

به زيارتشان را و محشورم گردان با اين دو و با پدران پاكشان و حضرت قائم و حجت از

ذُرِّيَّتِهِما يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ

نژادشان اى مهربانترين مهربانان