آکادمی فرهنگی مولانا
کد : MFT-111      تاریخ انتشار : ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
آداب سفر
آداب سفر

 


چون اراده سفركنى سزاوار آن است كه روزه بدارى روز چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه را و اختيار نمائى روز شنبه را يا روز سه شنبه را يا روز پنجشنبه را و اجتناب كن از سفر كردن در روز دوشنبه و چهارشنبه و پيش از ظهر روز جمعه و از سفر كردن در اين ايّام كه در اين نظم واقع شده :

هفت رُوزى نحس باشد در مَهى       زان حذر كن تا نيابى هيچ رنج
سه وپنج وسيزده با شانزده       بيست ويك با بيست وچهار وبيست وپنج


در بعضى روايات نقل شده كه بيست و يكم سفر كردن خوبست و در روز هشتم و بيست و سيّم خوب نيست . و سفر مكن در محاق شهر و در حاليكه قمر در برج عقرب باشد و اگر ضرورتى حاصل شود براى سفر كردن در اين اوقات دعاهاى سفر را بخوان و تصدّق كن و هر وقت كه خواهى به سفر رو و روايت شده كه مردى از اصحاب حضرت امام محمد باقرعليه السلام اراده سفرى كرد خدمت آن حضرت رسيد تا وداع كند با آن جناب حضرت به او فرمود كه پدرم على بن الحسين عليه السلام هرگاه اراده مى نمود كه بيرون رود بسوى بعض املاك خود مى خريد سلامتى خود را از خدا به آنچه آسان بود براى او يعنى به دادن صدقه به هر چه كه ممكن بود و اين در وقتى بود كه پاى خود را در ركاب مى گذاشت و چون به سلامت از سفر مراجعت مى كرد شكر مى كرد خدا را و تصدّق مى داد به آنچه كه ممكن بود آن مرد وداع كرد و رفت و بجا نياورد آنچه را كه آن حضرت فرموده بود پس ‍ هلاك شد در راه اين خبر به امام محمد باقرعليه السلام رسيد فرمود اين مرد پند داده شد اگر مى پذيرفت و سزاوار است كه پيش از متوجّه شدن غسل بكنى پس جمع مى كنى اهل خود را نزد خود و دو ركعت نماز مى گذارى و از خدا خير خود را سؤ ال مى نمائى و آية الكرسى مى خوانى و حمد و ثناى الهى بجا مى آورى و صلوات بر حضرت رسول و آل او صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِمْ مى فرستى و مى گوئى :

اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَوْدِعُكَ الْيَوْمَ

خدايا به من بعنوان وديعت به تو سپردم در اين روز

نَفْسِى وَاَهْلى وَمالى وَوُلْدى وَمَنْ كانَ مِنّى بِسَبيلٍ الشّاهِدَ مِنْهُمْ

خودم و خاندانم و مال و فرزندانم و هر كه را با من راهى دارد حاضرشان

وَالْغآئِبَ اَللّهُمَّ احْفَظْنا بِحِفْظِ الاِْيْمانِ وَاحْفَظْ عَلَيْنا اَللّهُمَّ اجْعَلْنا

و غائبشان را خدايا حفظ كن ما را به حفظ ايمان و نگهبان بر ما باش خدايا ما را

فى رَحْمَتِكَ وَلا تَسْلُبْنا فَضْلَكَ اِنّا اِلَيْكَ راغِبُونَ اَللّهُمَّ اِنّا نَعُوذُ بِكَ

در كنف رحمت خويش قرار ده و فضلت را از ما سلب مفرما كه ما به تو مشتاقيم خدايا به تو پناه بريم

مِنْ وَعْثآءِ السَّفَرِ وَكابَةِ الْمُنْقَلَبِ وَسُوَّءِ الْمَنْظَرِ فِى الاْهْلِ وَالْمالِ

از رنج سفر و اندوهناك برگشتن و بدى ديدار در خاندان و مال

وَالْوَلَدِ فِى الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ اَللّهُمَّ اِنّى اَتَوَجَّهُ اِلَيْكَ هذَا التَّوَجُّهَ طَلَباً

و فرزند در دنيا و آخرت خدايا من بتو رو كنم در اين رو كردن بخاطر اينكه جوياى

لِمَرْضاتِكَ وَتَقَرُّباً اِلَيْكَ [اَللّهُمَّ] فَبَلِّغْنى ما اُؤَمِّلُهُ وَاَرْجُوهُ فيكَ وَفى

خوشنودى تو و تقرب جستن بدرگاهت هستم خدايا پس برسانم به آرزويم و آنچه از تو و

اَوْلِيآئِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ

اوليائت اميد دارم اى مهربانترين مهربانان

پس وداع كن اهل خود را و برخيز و بر در خانه بايست و تسبيح حضرت فاطمه سلام الله عليها را بخوان و سوره حمد را از پيش رو و از جانب راست و از جانب چپ بخوان و همچنين آية الكرسى را از سه جانب بخوان و بگو:

اَللّهُمَّ اِلَيْكَ وَجَّهْتُ

خدايا بسوى تو گرداندم

وَجْهى وَعَلَيْكَ خَلَّفْتُ اَهْلى وَمالى وَما خَوَّلْتَنى وَقَدْ وَثِقْتُ بِكَ فَلا

رويم را و به اميد تو بجاى گذاردم خانواده و مالم و آنچه را به من مرحمت فرمودى و به تو اطمينان كردم پس

تُخَيِّبْنى يا مَنْ لا يُخَيِّبُ مَنْ اَرادَهُ وَلا يُضَيِّعُ مَنْ حَفِظَهُ اَللّهُمَّ صَلِّ

نااميدم مكن اى كه نا اميد نكند هر كه را به او توجه كند و ضايع نكند هر كه را او محافظتش كند خدايا درود

عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِهِ وَاحْفَظْنى فيما غِبْتُ عَنْهُ وَلا تَكِلْنى اِلى نَفْسى

فرست بر محمد و آلش و محافظت كن آنچه را مربوط به من است و من از آنها دورم و مرا بخودم وامگذار

يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ اَلدُّعاءَ

اى مهربانترين مهربانان

پس بخوان سوره قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ را يازده مرتبه و سوره اِنّا اَنْزَلْناهُ وآية الكرسى وسوره قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ و قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ پس دست بر جميع بدن خود بمال و تصدّق كن به هر چه ميسر باشد و بگو:

اَللّهُمَّ اِنّى اشْتَرَيْتُ

خدايا من خريدم

بِهذِهِ الصَّدَقَةِ سَلامَتى وَسَلامَةَ سَفَرى وَما مَعى اَللّهُمَّ احْفَظْنى

بوسيله اين صدقه سلامتى خود و سلامتى سفرم را و آنچه همراه من است خدايا حفظ كن مرا

وَاحْفَظْ ما مَعِىَ وَسَلِّمْنى وَسَلِّمْ ما مَعِىَ وَبَلِّغْنى وَبَلِّغْ ما مَعِىَ

و محافظت كن آنچه همراه دارم و به سلامت بدار مرا و آنچه را كه همراه من است و برسان مرا و آنچه

بِبَلاغِكَ الْحَسَنِ الْجَميلِ

همراه من است برساندن نيكو و زيبايت

و با خود بردار عصائى از چوب درخت بادام تلخ كه روايت شده كه هر كه به سفرى رود و با خود بردارد عصاء بادام تلخ و بخواند وَ لَمّا تَوَجَّهَ تِلْقآءَ مَدْيَنَ تا وَاللّهُ عَلى ما نَقُولُ وَكيلٌ و اين در سوره قصص است حق تعالى او را ايمن گرداند از هر سَبُع دَرّنده و از هر دزد ظلم كننده و از هر حيوان صاحب زهرى تا به خانه خود برگردد و با او باشد هفتاد و هفت ملك كه طلب آمرزش ‍ كند براى او تا برگردد و عصا را بگذارد و سُنّت است كه با عمامه بيرون روى و سر عمامه در زير حنك بگردانى تا اينكه به تو آسيبى نرسد از دزد و غرق شدن و سوختن و قدرى از تربت امام حسين عليه السلام با خود بَردار و در وقت برداشتن بگو:

اَللّهُمَّ هذِهِ طينَةُ قَبْرِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ وَلِيِّكَ وَابْنِ وَلِيِّكَ

خدايا اين خاك قبر حسين عليه السلام ولى تو و فرزندولى تو است

اِتَّخَذْتُها حِرْزا لِما اَخافُ وَما لا اَخافُ

كه آن را پناهگاه خود قرار دادم براى آنچه از آن ترسم و آنچه نترسم

و با خود بردار انگشتر عقيق و فيروزج و خصوص انگشترى كه عقيق آن زرد باشد و بر يك طرفش نقش باشد ماشاَّءَاللّه لاقُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ اَسْتَغْفِرُاللّهَ و برطرف ديگرش محمّد و على ، سيّد بن طاوس در امان الاخطار روايت كرده از ابومحمّد قاسم بن علا از صافى خادم امام علىّ النقى عليه السلام كه گفت رخصت طلبيدم از آن حضرت كه به زيارت جدّش امام رضاعليه السلام بروم فرمود كه با خود انگشترى داشته باش كه نگينش عقيق زرد باشد و نقش ‍ نگين ماشآءَاللّهُ لاقُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ اَسْتَغْفِرُاللّهَ باشد و بر روى ديگر نگين محمّد و على نقش كرده باشند چون اين انگشتر را با خود دارى امان يابى از شرّ دزدان و راهزنان و براى سلامتى تو تمامتر است و دين ترا حفظ كننده تر است خادم گويد بيرون آمدم و انگشترى كه حضرت فرمود بهم رسانيدم و برگشتم كه وداع كنم چون وداع آن حضرت كرده برگشتم و دور شدم فرمود كه مرا برگردانند چون برگشتم فرمود اى صافى گفتم لَبَّيْكَ يا سَيّدِى فرمود كه انگشتر فيروزه هم بايد با خود داشته باشى بدرستى كه ميان طوس و نيشابور شيرى بر خواهد خورد به تو و قافله را منع خواهد كرد از رفتن تو پيش برو و اين انگشتر را به شير بنما و بگو مولاى من مى گويد كه دور شو از راه و بايد كه بر يك طرف نگين فيروزه اَللّهُ الْمَلِكُ نقش كنى و برطرف ديگر اَلْمُلْكُ لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّارِ زيرا كه نقش انگشتر اميرالمؤ منين عليه السلام اَللّهُ الْمَلِكُ بود چون خلافت بر آن جناب برگشت اَلْمُلْكُ لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّارِ نقش كرد و نگينش فيروزه بود .

و چنين نگين امان مى بخشد از حيوانات درنده و باعث ظفر و غلبه مى شود در جنگها صافى گويد كه رفتم به سفر و به خدا سوگند در همان مكان كه حضرت فرموده بود شير بر سر راه آمد و آنچه فرموده بود به عمل آوردم و شير برگشت چون از زيارت برگشتم آنچه گذشته بود به خدمت آن جناب عرض كردم فرمود كه يك چيز ماند نگفتى اگر خواهى من نقل كنم گفتم اى آقاى من شايد فراموش كرده باشم فرمود كه شبى در طوس نزديك قبر شريف شب را بسر مى بردى گروهى از جنّيان به زيارت قبر آن حضرت آمده بودند آن نگين را در دست تو ديدند و نقش آن را خواندند پس آن را از دست تو بدر آورده بردند به نزد بيمارى كه داشتند و آن انگشتر را در آبى شسته آب آن را به بيمار خود خورانيدند و بيمارشان صحّت يافت پس انگشتر را برگردانيدند و تو در دست راست كرده بودى ايشان در دست چپ تو كردند تو از اين مطلب تعجّب بسيار كردى و سبب آن را ندانستى و نزديك سَرِ خود ياقوتى يافته برداشتى و الحال همراه تو است ببر بازار و آن را به هشتاد اشرفى خواهى فروخت و اين ياقوت هديّه آن جِنّيانست كه براى تو آورده بودند خادم گفت ياقوت را به بازار بردم و به هشتاد اشرفى فروختم همچنانكه سيّدم فرموده بود و از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه كسى كه بخواند آية الكرسى را در سفر در هر شب سالم بماند و سالم بماند آنچه با اوست و بگويد:

اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَسيرى عِبَراً وَ صَمْتى تَفَكُّراً وَ كَلامى ذِكْراً

خدايا قرار ده مسير مرا عبرت و خاموشيم را تفكر و سخنم را ذكر

و از حضرت امام زين العابدين عليه السلام مرويستكه فرمود من پروا نمى كنم هرگاه بگويم اين كلمات را اگر جمع شوند براى ضرر من جنّ و انس :

بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ وَمِنَ اللّهِ وَاِلَى اللّهِ

به نام خدا و به خدا و از خدا و بسوى خدا

وَفى سَبِيلِ اللّهِ اَللّهُمَّ اِلَيْكَ اَسْلَمْتُ نَفْسى وَاِلَيْكَ وَجَّهْتُ وَجْهى

و در راه خدا خدايا به تو تسليم كردم خودم را و بدرگاه تو گرداندم رويم را

وَاِلَيْكَ فَوَّضْتُ اَمْرى فَاحْفَظْنى بِحِفْظِ الاِْيْمانِ مِنْ بَيْنِ يَدَىَّ وَمِنْ

و به تو واگذاردم كارم را پس نگهداريم كن به نگهدارى ايمان از پيش رويم و از

خَلْفى وَعَنْ يَمينى وَعَنْ شِمالى وَمِنْ فَوْقى وَمِنْ تَحْتى وَادْفَعْ

پشت سرم و از راستم و از چپم و از بالاى سرم و از زير پايم و پشتيبانى كن

عَنّى بِحَوْلِكَ وَقُوَّتِكَ فَاِنَّهُ لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ

از من به قدرت و نيروى خودت زيرا كه قدرت و نيروئى نيست جز به خداى والاى بزرگ

مؤ لّف گويد ادعيه و آداب سفر بسيار است و ما در اينجا اقتصار مى كنيم بذكر چند ادب :

اوّل: آنكه سزاوار است براى شخص هرگاه سوار مى شود بِسْمِ اللّه را ترك نكند .

دوّم: آنكه نفقه خود را حفظ كند و در جاى محكم بگذارد زيرا كه روايت شده كه از فِقْهِ مسافر است حفظ كردن نفقه خود .

سيّم: آنكه در سفر اعانت رفقا كند و از خدمت و كار كردن در حوائج ايشان مضايقه نكند تا حق تعالى بَرْطرف كند از او هفتاد و سه اندوه و پناه دهد او را در دنيا از همّ و غمّ و برطرف كند از او اندوه بزرگ روز قيامت را و روايت است كه حضرت امام زين العابدين عليه السلام سفر نمى كرد مگر با اشخاصى كه نشناسند آن حضرت را براى آنكه در راه اعانت آنها نمايد زيرا كه هر گاه مى شناختند آن جناب را نمى گذاشتند كه آن حضرت كارى بكند و از اخلاق شريفه حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَ اله نقل شده كه وقتى با اصحاب در سفر بود خواستند گوسفندى بكشند يكى گفت كشتن گوسفند با من ديگرى گفت كندن پوست او با من و ديگرى گفت پختن او با من حضرت فرمود جمع كردن هيزمش با من گفتند يا رسول اللّه اين كا را ما خواهيم كرد شما زحمت نكشيد فرمود مى دانم شما اين كار را خواهيد كرد لكن من خوشم نمى آيد كه از شما امتيازى پيدا كنم زيرا كه حق تعالى كراهت دارد كه ببيند بنده خود را كه فضيلت داده خودش را به رفقايش وبدانكه ثقيل ترين مردم درسفر نزد رفقا آن كسى است كه با آنكه اعضايش صحيح و سالمست تنبلى مى كند و مشغول كارى نمى شود و منتظر است كه رفقاى او كارهاى او را بكنند .

چهارم: آنكه مسافر مصاحبت كند با كسى كه نظير او باشد در انفاق كردن .

پنجم: آنكه نياشامد از آب هر منزلى مگر بعد از آنكه ممزوج كند او را به آب منزل قبل و شايسته و لازم است براى مسافر كه با خود بردارد از خاك بلد خويش و از طينتى كه تربيت بر آن شده است و هر منزلى كه وارد مى شود مقدارى از آن خاك بريزد در ظرف آب خود و آن را حركت دهد پس بگذارد تا آب صاف شود آن وقت بنوشد .

ششم: آنكه اخلاق خود را نيكو كند و حلم را زينت خود كند و بيايد در آداب زيارت حضرت امام حسين عليه السلام آنچه مناسب اينجا است .

هفتم: آنكه توشه از براى سفر خود بردارد و از شَرف آدمى است كه توشه خود را نيكو گرداند بخصوص در سفر مكه بلى در سفر زيارت امام حسين عليه السلام توشه را از چيزهاى لذيذ قرار دادن مانند بريانى و حلواها وغيره محبوب نيست چنانكه بيايد اين مطلب در باب زيارت آن حضرت . و ابن اعسم گفته :

مِنْ شَرَفِ الاِْنْسانِ فِى الاْسْفارِ       تَطْييبُهُ الزّادَ مَعَ الاِْكْثارِ
از شرافت انسان در سفرها       توشه خوب و فراوان برداشتن است
وَلْيُحْسِنِ الاِْنْسانُ فِى حالِالسَّفَرِ       اَخْلاقَهُ زِيادَةً عَلَى الْحَضَرِ
انسان بايد در حال سفر       بيش از وقتى كه در خانه است اخلاقش را نيكو كند
وَلْيَدْعُ عِنْدَ الْوَضْعِ لِلْخِوانِ       مَنْ كانَ حاضِراً مِنَ الاِْخْوانِ
و هنگامى كه سفره را بگستراند بخواند بر سر آن       هر كه از برادران دينيش كه حاضرند
وَلْيُكْثِرِ الْمَزْحَ مَعَ الصَّحْبِ اِذا       لَمْ يُسْخِطِ اللّهَ وَلَمْ يَجْلِبْ اَذى
و بايد با همراهان شوخى زياد كند در صورتى كه       موجب خشم خدا نشود و توليد ناراحتى نكند
مَنْ جآءَ بَلْدَةً فَذا ضَيْفٌ عَلى       اِخْوانِهِ فيها اِلى اَنْ يَرْحَلا
كسى كه به شهرى درآيد ميهمان برادران دينى آن       شهر است تا وقتى كه از آنجا كوچ كند
يُبَرُّ لَيْلَتَيْنِ ثُمَّ لْيَاءْكُلِ       مِنْ اَكْلِ اَهْلِ الْبَيْتِ فى الْمُسْتَقْبَلِ
تا دو شب بخوبى پذيرائى شود سپس بخورد       از خوراك معمولى اهل آن خانه تا در آنجا است


هشتم: آنچه خيلى مهم است در سفر مراعات آن محافظت بر نمازهاى فريضه است كه بجا آورده شود با شرايط و حدود در اوايل اوقات چه آنكه بسيار مشاهده شده از حجّاج و زوّار كه در طريق مسافرت ضايع كردند نمازهاى فريضه خود را به جهت آنكه در وقت بجا نياوردند يا بجاآوردند سواره و در محمل يا با تيمم يا با نجاست بدن يا جامه و امثال اينها كه تمام از بى مبالاتى و استخفافشان به شاءن نماز بوده و حال آنكه در روايت است از حضرت صادق عليه السلام كه فرمود نمازِ فريضه بهتر است از بيست حج و يك حجّ بهتر است از خانه اى كه پر از طلا باشد و آن طلاها را تصدّق دهند تا تمام شود و ترك مكن بعد از نمازهاى مقصوره گفتن سى مرتبه سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَلا اِلهَ اِلا اللّهُ وَاللّهُ اَكْبَرُ را كه تاءكيد در آن وارد شده است .