جستجو
مرد دریا: مرد ماهیگیر
می گزد لب را به دندان، خنده بر آن هیچ.
می کشاند سایه اش را بر سر شن ها.
می گشاید بادبانِ قایقِ فرسودهٔ خود را.
می شود گم در دل تاریکی دریا.
مدفن اجداد او در ژرف این دریاست
در نمی دانم کدامین شب
در نمی دانم کدامین روز...
ژرف دریا، چون تبارش، مدفن او نیز.