جستجو
چه شب سرد و تلخ و دلگیری است.
خوبِ من، مهربانِ من، ای دوست!
مثل یک قوچ کوهیم؛ وحشی.
مثل یک شیر شرزه پر زورم.
چنگ بر گیسوان چنگش زد
خواند چنگی، دوباره چنگی خواند:
خوبِ من، مهربانِ من، ای دوست!
می توانم اگر چه اسبی را
با سوارش به روی شانهٔ خویش
بگذارم به دور خود چرخم،
می توانم اگر چه با یک مشت
افکنم بر زمین پلنگی را،
خوبِ من، مهربانِ من، ای دوست!
می کنم با وجود این احساس
قرن ها پیرتر زِ خود هستم.
چه شب سرد و تلخ و دلگیری است.