جستجو
نه ما را صراحی نه پیمانه ‌ایست
دل و دیده غوغای مستانه ایست
ز دل ششجهت شیشه‌ها چیده‌اند
جهان حلب خوش پریخانه‌ایست
به هرگردبادی‌کزین دشت و در
تامل کنی هوی دیوانه ‌ایست
گر این است سنگینی خواب ما
خروش قیامت هم افسانه ایست
درین انجمن فرصت ما و من
همان قصهٔ عشق و پروانه‌ایست
قناعت به گوشت نگفت ای صدف
که در جیب لب بستنت دانه‌ایست
رفیقان تلاشی‌ که آنجا رسیم
درین دشت دل نام و‌برانه‌ایست
مباشید غافل ز وضع جنون
به هر زلف آشفتگی شانه‌ایست
ز تحقیق خود هیچ نشکافتیم
سرم در گریبان بیگانه‌ ایست
چو بید‌ل توان از دو عالم‌گذشت
اگر یک قدم جهد مردانه‌ایست