جستجو
بیاکه جام مروت دهیم حوصله را
به سایهٔ کف پا پروریم آبله را
به وادیی که تعلق دلیل کوشش‌هاست
ز بار دل به زمین خفته‌گیر قافله را
ز صاحب امل آزادگی چه مکان است
درین بساط‌گرانخیزی است حامله را
ز انقلاب حوادث بزرگی ایمن نیست
به طبع‌کوه اثر افزونتر است زلزله را
محبت از من و تو رنگ امیتازگداخت
تری و آب سزاوار نیست فاصله را
به‌کج ادایی حسن تغافلت نازم
که یاد اوگلهٔ ناز می‌کندگله را
چوصبح یک دونفس مغتنم شمربیدل
مکن دلیل اقامت چو زاهدان چله را