جستجو
گلی از باغ وفا آمده‌ای
خود خس و خار نما آمده‌ای
هر کجا پای نهی گل روید
تا ندانی ز کجا آمده‌ای
ذرهٔ ذات تو خورشید لقاست
بحری و قطره قضا آمده‌ای
سایهٔ خار تو سروستان است
خرمن نشو و نما آمده‌ای
نور آئینه به خود پنهان است
قبلهٔ قبله نما آمده‌ای
کی دلت تاب نگاهی دارد
آفت آینه‌ها آمده‌ای
خار و گل نام خدا می‌گویند
ای سهی قد ز کجا آمده‌ای
مستی و شوخی و عالم سوزی
چه بگویم که چها آمده‌ای
بین که در باغ جهان خاقانی
از پی کسب هوا آمده‌ای