جستجو
کد : DK-188886     

نابایست


نالایق. نامناسب . (ناظم الاطباء). که بایسته نیست . که سزاوار نیست . که درخور نیست : جَبْه ْ; نابایست آوردن بر کسی . (از منتهی الارب ).
  • غیرضروری . لاضروری . (یادداشت مولف ). آنچه نباید. که لازم و ضروری نیست . نابجا: تفریط; دور کردن نابایست از کسی . امصال ; تباه کردن و به نابایست خرج کردن مال را. غضب مُطِر; خشم ناجایگاه . خشم نابایست . (منتهی الارب ).
  • حرام . (منتهی الارب ). غیر جایز. خلاف شرع . ناروا. (ناظم الاطباء): طَلخَثَة; به امر نابایست آلودن .(منتهی الارب ): و خدای را بر معصیت و نابایست نخوانی تا هلاک شوی . (ترجمه طبری ). منزه داری این اندامها را از فجور و ناشایست و نابایست . (قابوسنامه ).
  • مکروه . (منتهی الارب ): وَذء; سخن نابایست و مکروه . (منتهی الارب ). نادلپسند:
    ز آن عمامه زفت نابایست او
    ماند یک گز کهنه اندردست او.

    مولوی .